سوله ايراني سوله ايراني .

سوله ايراني

فراخوان: خودباوري، مهرورزي، خردورزي

بسمه تعالي

فراخوان: خودباوري، مهرورزي، خردورزي

(بامداد زندگي)درسايه سار كلام مقام معظم رهبري)دام ظله العالي)

مقدمه :

با گراميداشت سال توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني كه در جوار بارگاه ملكوتي امام،هشتم علي ابن موسي الرضا(ع)با بيان تاريخي خود، رهنمودهاي ويژه ي براي امسال مقرر فرمودند: در اين مقاله سعي شده است . با تبرك جستن از كلام امير بيان مولاي متقيان علي (ع):بوقت ضرورت هركس كه با نداي رهبرش، بيدار نشود؟ به ناگاه با ضربه دشمن از خواب غفلت خواهد پريد، ...

 برداشت هايي را تقديم مخاطبين ارجمند نمايم:.افرادوگروهائي كه كار فكري مي كنند. يعني كسانيكه محدود وايستا نيستند. زمان و موقعيت كشورشان و خودشان و مسائلي را كه در آن مطرح است. و لزوم تحول و پيشرفت را تشخيص مي دهند.و متوجه تهديد اقتصادي دشمن، كه از پيچيده ترين تهديدها و داراي قاعده هاي متنوعي است، چيرگي فرهنگي،ايجاد بحران سياسي،وهم تمهيد مقدمه براي تعرض به منافع ومنابع ملي،را كه در متن خود دنبال مي كند.آگاهند.وبه همان شدت مورد ارزيابي و سنجش قرار داده ودر جامعه تبيين مي كنند. وارتباطي بين ارائه طريق معظم له وضرورتها واهداف حال و آينده را سخت درك مي كنند. وبه مسئوليت آشكار خود واقفند.

همچنانكه روشن است تعهد ومسئوليت اجتماعي :تكيه بر اصالتهاي خويشتن:

-         با فكرخود انديشيدن، با چشم خود ديدن، با زبان خود گفتن، با قلم خود نوشتن، با دستهاي خود گره باز كردن، با پاي خود پيمودن راه، دقيقا فضيلت در شناخت امري است. كه بدان معتقديم ....

-         دشمن تجربه كرده است كه تا ملت ايران براي خود شخصيتي قائل است. نفوذ در او ساده نيست. ايمان، فرهنگش و تاريخش، براي او يك رسميت، تعصب واحساس خاص ايجاد كرده است. دشمن ناچار است، براي رسوخ در او، بايد از ايمان،فرهنگش، تاريخش، رسميتش، تعصبش و احساسش ،بيگانه نمايدوجدايش كند.

اينجاست كه جهت گيري مثبت "از نگاه رهبري، باعث مي شودكه ازاحساس ضعف و رخوت واحيانا غفلت، جلوگيريكرده و رهيافت صعودرا به قله هاي افتخار را موجب مي شود.

-         امروز درهيچ مخيله اي نمي گنجد. كه بتوان فرهنگ ارزشمداري ومعنويت را ازانقلاب اسلامي بتوان جدا كرد،همانطور كه نمي توان از آمريكا و غرب روحيه استكباري و استعمارگري و فزون خواهي را گرفت

-همانگونه كه اين ملت توانست از نظر معنوي و فرهنگي به يك جامعه اصيل، سازنده، ارزشگرا، تأثيرگذار و خلاق تبديل شود...

-از نظر مادي هم مي تواند با بهره بردن و برداشت مدبرانه از منابع انساني و مادي، تبديل به يك ملت پيشرو ، برخوردار از رفاه اقتصادي و اجتماعي باشد. در تاريخ جوامع، ضربه ناشي از تغيير در منبع و ميزان ثروت همواره از هر ضربه ديگري شديدتر و موثرتر بوده است. و بسيار اتفاق افتاده است كه هر گونه بحران در صنعت و تحول در نظم اجتماعي نشأت و ريشه گرفته از متغييرهاي تابع منبع و ميزان ثروت بوده است.

-وجود پيشرفت هاي استثنايي و برجسته پيشين در كشور بر اساس جنبه جذاب كايزماتيك(رهبري) كه همين عمق بخش در نفوذ معنوي،موجب بالاترين فداكاري و همگامي درملت بوده است. ملاحظاتي كه در پرتو رهنمودهاي پر احساس، صميمانه، اعتماد آفرين و اميد دهنده معظم له موج نشاط و حركت را به جامعه بخشيده است.

كليات: طرح مفهومي شعار سال 1391 بر سه پايه ي علمي و عملمي:

1-     ارتقاء بهبود شرايط عمومي اقتصاد كشور تحت عنوان جزئي از برنامه كلان چشم انداز پيشرفت اقتصاد ملي(توليد ملي، افتخار ملي

2-     راهبرد مواجهه با مشكلات و مسائل و بحران هاي فرا روي اقتصاد كلان و خرد كشور و تكيه بر اين مضمون كه(اقتصاد خودكفا تهديد پذير نيست).

3-     شناسايي ومهار و خنثي سازي آندسته از اهداف شناور دشمن كه در حيطه اقتصادي طبعاً بيشتر ذهني و غير مادي و نرم افزاري طراحي شده است.(با مضمون تهديدها را به فرصت تبديل كنيم)

ü    نظريه فعال
  منطقه شكل و تركيب خود را با شتاب تغيير مي دهد. و قطب بحران زده سرمايه داراي در حال فروپاشي تدريجي است.  تحرك جنب و جوش نوين و بنيادي ما شكل تعيين كننده خود را بازيافته و در حال تأثير گذاري بر معادلات جهاني است.

ü      اندازه گيري ميزان اعتماد به نفس ملي شايد دشوار باشد ولي تشخيص وجود آن فرايند ي آن آسان است.

ü      عناصر مورد اشاره مقام معظم رهبري در اين راهبرد:

1-     باورها و ارزشها در حوزه مردم و دولت : باورها: تصورات كلي هستند كه بي انعطاف در ذهن جاي مي گيرند. و در قضاوتها مورد استفاده قرار مي گيرند. – ارزشها: تفكرات و احساسات عميق و ريشه داري كه بر رفتار جمعي افراد متعلق به يك فرهنگ در جامعه الهام و معنا مي بخشد.

-         معيار قضاوت براي تشخيص قدر و اهميت افراد : مطلوبيت رفتار و موضع پايدار اجتماعي و فرهنگي است.

2-      الگوي توسعه و پيشرفت در حوزه مردم و دولت: ساختار معنوي و مادي جامعه وارد محاسبات عقلاني و يافتن روابط ضروري بين اشياء شده تا بتواند از مهار طبيعت و پديده هاي مورد نظر به نفع آحاد جامعه استفاده ببرد. پس از گذار از وضعيت فعلي ، به وضع مطلوب رهنمون شود.

3-     خودباوري و نوآوري درحوزه نخبگان و فرهيختگان آگاهي،اراده،ايده آل آفريني و آفرينندگي: اينان بدليل توانايي ايجاد ارتباط مستقيم با توليد علم ازمجهولات به معلومات پي مي برندوبه خلق اختراعات،اكتشافات وابداعات و ابتكارات مي پردازند(حوزه نخبگان و فرهيختگان)

4-     اعتماد ملي در ارتباط متقابل: رابطه سازنده اي كه نگرش ها و رفتارها را سازمان مي بخشد وانتفاع بالسويه برقرار مي كند و تعامل دو طرفه اي ايجاد مي كند.(در حوزه كلان جامعه)

5-     هويت ملي: حفظ دستاوردهاي معنوي، توجه به شيوه هاي قومي، رسوم اجتماعي و رسوم اخلاقي و رعايت قوانين و مقررات است.(در حوزه كلان جامعه)

6-     انسجام ملي حوزه كلان جامعه: همه خصوصيات واقعي موجود:فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي، شعاعهاي مختلف درمنشور دين  باوري ملي هستند در عين كثرت وحدت دارند. و با يكديگر سازگار بوده و مطلوب است كه كاركرد واحدي را ارائه دهند و آن شيرازه محكم ونگهدارنده اتصالات جامعه است.

7-     الگوي مصرف و سبد كالاي خانواده(حوزه جامعه): اولويت به امنيت اقتصادي خانواده-سرانه درآمد- تمركز بر نيازمنديهاي اوليه و تأمين ارزاق عمومي كه هر خانواده توانايي تهيه مايلزم ومايحتاج عمومي خود داشته باشد. فراهم شده بينند.

8-     ساده زيستي وحفظ ارتباط همه جانبه با مردم:وجود بازخورد سازمان يافته وتوانمند و پويا كه هر يك از اعضاء و افراد جامعه با آن بتوانند انتظارات را با نتيجه هماهنگ دركار واقع شده سنجيده و عملكرد خود را ارزيابي نمايند.0(حوزه مردم، مسئولين، نمايندگان مجلس)

تعاريف:

اقتصاد: نظمي است حاكم بر توليد، تهيه، توزيع و انتقال وحركت و مصرف كالاست و پايه اش بر ارزش كار استوار است.

توليد ناخالص ملي: ميزان ارزش ريالي كالاها و خدمات نهايي توليد شده در طي يكسال توسط افراد يك كشور.شاخص اصلي تعيين كننده: در پيشرفت اقتصادي است.

توليد ملي: استخراج تهيه و تبديل مواد خام به كالاي قابل مصرف و يا ارائه خدمات داراي ارزش مد نظر مصرف كننده را در كشور

 

 

 

 

 

 توليد ملي مي گويند.

(دو نمونه از قالب هاي كار در جهان صنعت)

-در دوره هاي جديد حجم توليد محصولات صنعتي در جهان دو برابر و نيم افزايش يافته، در حاليكه بكارگيري مواد خام اوليه همان ميزان سال 1920 مي باشد. همچنين نياز به كارگيري كارگربراي  ساخت يك محصول از سال1973 تا سال1988 به دو پنجم تقليل يافته است.–درحاليكه كالاي مطلوب  مشتري ،ظريف تر،سبك تر،زيبا ترومحكم تروپربازده تر بوده است.يعني اينكه:صنعت توليد امروز نه تنها بر پايه نيروي كار،مواد خام،انرژي. بلكه بر محور دانش مي چرخد. وبخش  عمده تر در پيشرفت مديون روي آوردن به دانش و كارهاي هوشمندانه است.

-         آنچه اقتصاد ژاپن را بدون هيچ گونه منابع معدني به شكوفايي مي رساند زهد ژاپني است. سرمايه دار ژاپني، آنكه سرمايه اشاو را وسوسه مي كند كه در مصرف خرج كند، آينده را مي بيند و براي توليد ديگر هزينه مي كند. يعني قناعت و زهد ژاپني نه تنها گريز از توليد نيست بلكه تمركز و فشار بيشتر بر روي توليد است. همچنين در ژاپن (پاتروناژ) كه جزو نظام شينتويي مذاهب ژاپن است. وجود دارد كه به معناي پدر گونه بودن نسبت به زير دستان است. و اين ويژگي نيز وارد اقتصاد ژاپن شده است و اين كشور معنويت مخصوص خودش را در درون توليد اقتصادي آورده تا به اين پيشرفت شگرف اقتصادي نائل شده است. و با حالتي كه از نظر جغرافيايي تقريباً شبيه به يك ظرف در حال غرق شدن را دارد در مقابل زلزله و سونامي 10 ريشتري مقاومت مي كند. در عين حال به كمك بحران اقتصادي غرب نيز مي شتابد...

توليد مطلوب و پايدار: بهبود بهره وري، افزايش انعطاف پذيري، كوتاه كردن مسير آفرينش فرآورده ها، افزايش كيفيت و خدمات به مصرف كننده مي پردازد و در تجزيه و تحليل گسترده، عمليات بكارگيري آخرين دست آوردهاي فن آوري- اجراي تازه ترين روشهاي مديريتي و انگيزش كاركنان و زير مجموعه، در دورۀ آموزش هاي گوناگون است. در اين خصوصيت موسسات سازمانها و بنگاه هاي اقتصادي، چابك تر، كه برخي هم نوپا و پرتكاپو هستند يكي از سرچشمه هاي نوآوري و كارآفريني در توليد مي توانند باشند. و مي دانند كه براي ماندن و مفيد بودن بايد نوآوري آموخت. و اين نوآوري به بناي تحقيق و پژوهش كه از هر چند ريالكه در پژوهش و تحقيق هزينه مي كنيم. مطمئنيم كه تا100 برابر برگشت دارد توجه دارند. براي دستيابي به افزايش توليد كيفي در توليدات دانش به چيزي بيش از حاصل جمع «وظيفه» و تعريف نتيجه دلخواه نيازمندهستم. دقت در رفتار «بهنگام نياز» و برآوردن اين نكته دگرگوني در نوع نگاه و رفتار را مي طلبد. طراحي امور را به نحوي بگردش درآوريم كه منافع متوازن حداكثري جامعه را برآورده و تضمين كنيم.

 

حمايت ازكار:كسب وكار با زندگي روزمره همه آحاد جامعه درآميخته است.كسب وكارتنها توليد-خريدوفروش ،سودوزيان،خدمات حمل ونقل،سرويس دهي و دادستداوراق بهادار و معاملاتي و.... نيست. بلكه هرگونه فعاليت سازنده اقتصادي كه ارزشي را مورد پذيرش ديگران بيافريند. در حوزه كسب كار مي توان عملكرد كرد .كسب و كار نه تنها بر زندگي انسانها سايه افكنده، بلكه شكل دهنده انديشه در واژه ها وادبيات واخلاق و معرفت انساني نيز هست .بررسي زيان كسب و كار ويژه كارشناسان ودست اندركاران نيست .وديري نخواهد پائيد. كه گفتگواز تنوع كار و مزاياي آن كارگران وپايداري مشاغل موضوعي جالب جذاب باشد .همانگونه كه ياد اوري زندگي جنگاوران اسطوره هاي تاريخي و شواليه هاي باستاني ...وبازجوئي هاي پليسي وماجراهاي كارآگاهان ،اينك چنين است.

ü      –وظيفه اول دراين عرصه بميدان آوردن توانايي انجام كار، فكر نو وخلاق ودرنتيجه رشد كيفي كار فردي وجمعي (تيمي) ودروني كردن انجام مامريت ها، زير چتر حمايت وپوشش است.

ü      -قانون دوم ترمودنياميك مي گويد كار به گرماو اصطكاك تبديل مي شود و قانون نخست يك اقتصادان مي گويد:كه همه چيز به كار تبديل مي شود. و اگر چنين نباشد اصولا اتفاقي نيفاده است . نظام كار: در دو ثبات :رويه-ژرفا،قابل دسته بندي است.

ü      -راه و روش كار تيمي در كارهاي دانش بر-كارآفرينمي تواندبر درخشش نابغه ها متكي باشد.وبخشهاي جدا افتاده كار را  به هم مي بافد.

ü      -(مركزخبرگي):مهارت،حرفه،شكل دهي انديشه در عمل .واين در حوزه ي (زنجيره اي)ازتحليل گران در گروه كار امكان پذير است.

ü      -ميدانيم منبع كار:دانش،وچنانچه دانش همانگونه كه راهش مشخص است به كار افزوده شود=بهره وري

ü      –واگراز دانش در( فعاليت كاري )كارهاي بي سابقه وتازه خلق كنيم. ان را نو اوري مي ناميم،پس هر دو از مسيردانش مي گذرد.

ü      -رمز موفقيت اقتصادهاي توانمند،وجود نيروهاي كار فرهيخته و علاقه مند است.

ü      -شخصيت كاري: كاري كه فرد بدون اينكه پائيده شود،انجام مي شودو ياانچه كه فرد از خود بر داشت مي كند، را نظام مند مي كند.

ü      -ادراك وشناخت از بخش چپ مغز مي آيد.بخش راست آن، مركز تعيين رفتارها و احساس هاست.كه هر بخش بايد سهم خود را به نيازهاوضرورت هاي جامعه ادا كند. درست انجام دادن كار، به اندازه خود كاركرد، با اهميت است.

ü      بنا براين فراتر از مهارتها ودانش ها. شخصيت ورفتار فعالان،مجريان ، وكارگزاران وكارگران وكاركنان يك مجموعه كاري مد نظر است.

ü      -افراديك مجموعه كاري با استعداد عمومي اختصاصي و پشتكار اگر در جزء جزء واحد كار مورد علاقه موفق شوند.دقيقا فراورده آنها نيز پيروزي كلان در سطح ملي را تضمين مي كند.اينجاست كه بهاء دادن به شخصيت افراد در واقع اهميت قائل شدن به فن آوري و انديشه، تعيين كننده است . ضمن اينكه  برتري شخصيت بر انديشه يك اصل جوهري است

در كار به آيتم هاي سازماني ومديريتي زيردر شرايط فعلي نيازمنديم:1.باتوجه به عملكردوتلاش، صرف انرژي، وقت و هزينه چقدر كار انجام مي شود در شيوه محاسبه تراز پيشرفت و ثبت نارسائي وتحرك=(نقاط قوت وضعف ). بخشهاي مختلف  بايد نتايج حاصل رادريك جدول زمانبدي مشخص، بوقت روشن كند 3- باور كنيم كه نتيجه كاركردها، موفقيت ها اهداف ونياز ، متعلقبه خودمان است.-

- از همواره كاركردن ،انسانبه احساس كمال مي رسد وبا كار خود در فعاليتها آفرينندگي جهان مشاركت مي كند.

سرمايه ايراني: سرمايه عبارت است: از منابع انساني وغير انساني كه مي تواند در حالي كه آينده براي ما ارزشهاي اجتماعي واقتصادي ايجاد كند. همچين بعنوان پشتوانه توليد و كار نيز معرفي شده است .و در واقع نيروي محركه اقتصاد است .

-         مي توان از فضاي به تصوير 000000000000كشيده شده در كارگاه كلان اقتصادي ايراني اسلامي-وجود منابع انساني(فكر وانرژي لازم)- منابع غير انساني-معادن سر شار و منابع طبيعي غني، امكانات  و بهره برداري عالي اقتصادي موجود از بكارگيري اين دو زمينه نسبتا كامل، توان تحرك و فعاليت گسترده اقتصادي رابراي جامعه ايراني مسير و فوق العاده ممتاز مهيا مي باشد و اين موجوديهاي واقعي راه درونزائي_اقتصاد سالم فعال و فراگير را با مديريت سرمايه و حمايت و نحوه برخورداري استفاده از آن تبيين مي نمايد. براي سرمايه اي كه نحوه حصولش ، فعاليت وبكارگيري اش و تضمين  نتيجه و بهره اش تداببري انديشيده شود مي توان به برخورداري طيف گسترده جامعه خوشبين بود.

-         رشد اقتصادي :افزايش در توليد نا خالص ملي يك كشور در يك دوره زماني معين

-         رشد اقتصادي مي تواند:تحت تاثير دو گروه از عوامل زير تحقق يابد.

1-وجود منابع وتوسعه بيشترآنها براي جامعه ويا به عبارت ديگر افزايش عوامل توليد از نظر كمي.

2-افزايش توان جامعه براي استفاده مناسباز منابع موجود،تخصيص وفراهم سازي بستر مناسبتربراي كارآ نمودن منابع موجود و پايه به عبارتي ديگر افزايش كيفت عوامل توليد همانگونه كه قبلا نيز اشاره رفت .

-رشد اقتصادي به معني افزايش در توليد ناخالص ملي است و اين افزايش در توليدنا خالص ملي بستگي مستقيم به ميزان سرمايه موجود جامعه، نيز نيروي كارماهر ، فني وفرهيخته است .و با توجه به موارد ذكر شده.

-افزايش در توليد خالص ملي به سه طريق ميسوراست :اول اينكه :مقدار نيروي كار واجد شرايط افزايش يابد و توزيع و نقش كار بوضوح تعيين گردد.

دوم:اينكه مقدار و ميزان سرمايه جامعه كاناليزه .افزايش داده حمايت شود. (كيفي وكمي)

سوم:اينكه افزايش كارائي و بهره وري سرمايه و نيروي كار:افزيش ميزان توليد. هر واحد از سرمايه ياهر واحد از نيروي كار داراي  نقش افزايشي  در چرخه توليد دارباشد.

-افزايش كيفت عوامل توليد : به طور كلي رشد اقتصادي از طريق تغيرات مثبت ومطلوب در تكنو لوژي و پيشرفتهاي در تكنولوژي و رشد علمي به لحاظ كيفي تحت تاثير قرار مي گيرد.

-هنگامي كه از سرمايه صحبت  مي شود مواردي  چون سرمايه گذاري .پس انداز و اعتبارات و بودجه درسطح كلان جامعه را در بر مي گيرد.

- ميزان نيروي كار نيز در ارتباط مستقيم با رشد جمعيت وميزان مشاركت و تنوع كار در فرايند توليد است .

- بالاخره اكتشافات و احياي منابع طبيعي باعث افزايش سطح زمينهاي قابل بهره برداري در فرايند توليد مي گردد.

در اين حوزه كه مواردي چون برنامه هاي كلان و خرد اقتصادي- نيروي كار – سرمايه – سرمايه گذاري. پس انداز و تغييرات تكنولوژِيك ومنابع حاصل از صرفه جويي هاي هدفمند كه جمع الجمع مقياس ها ي فعال  سرمايه هاي انساني است . بعنوان عوامل تعيين كننده در رشد اقتصادي مورد توجه قرار مي گيرند.

آسيب شناسي احتمالي  كه دراين راهبرد ديده شده است:

-فاصله گرفتن از باورها وارزشها-بي انضباطي مالي واقتصادي –غفلت يا سهل انگاري در بهره وري دقيق ازمنابع ومنافع –فاصله گرفتن از ايجاد زمينه علمي وپژوهشي درجهت بخشي و شكوفائي استعدادهاي پنهان.-ترويج رويه ي رقابت در تجمل گرائي و باز بودن مسير هجوم كالاهاي تزئيني وسرگرميهاي مبتذل و اسباب بازيهاي پرزرق و برق واجناس مصرفي كم كيفيت(وارداتي) كه عموما قابليت بازيافت سريع را ندارند.ويكي ازعوامل آلوده گي وتخريب در پهنه زيست محيطي محسوب مي شوند.-فاصله طبقاتي و امتياز يافتن صاحبان مال منال و تحميل خواسته هاي نامشروع به مردم ونظام- عدم توجه به محرومين ،تبعيضها،

نابسامانيهاي مالي وشيوع رانت بازي.برخي فرصت گرائي كاسبكارانه در بازار و صنوف

-چنانچه فرد وجامعه، نتواننداز (سياهه زيانها) خود را رها سازند،خود را مسموم ساخته اند.

پيشنهادها:

ü      -افزايش پس انداز هرچند اندك،بعنوان پشتوانه سرمايه گذاري،ونظام مندي ماليات، براساس ميزان پس اندازهاوسرمايه گذاري و پيشرفت پروژه در اقدام ملي (سال 91)

ü      -گستردگي آموزش ، بويژه در حوزه مهارت،فن آوري، آموزش عمومي،   كارشناسي در موسسات مختلف،آموزش عالي بر اساس ضرورتها  ونياز ها.

ü      -نظام مندي ورودي وخروجي (كلان وخرد)واطلاعات يابي ،و آمارگرائي منظم وتعريف شده در بكار گيري نيروها.

ü      -بكارگيري آموزش فني و حرفه اي ومهارتي (كار و زندگي) در دوره خدمت نظام وظيفه و بكار گيري انرژي اين دوره براي تقويت امر توليد وكار(اقدام ملي)

 

ü      -اطلاع رساني دقيق فرصتهاي شغلي،سرمايه گذاري ،جذب سرمايه راكد و سرگردان، با توجيه علمي واقتصادي .آموزش نحوه صحيح   بهره برداري اصولي از طرحها وپروژه هاي ملي ،منطقه اي و خصوصي.

ü      -اطلاع رساني سريع ودقيق در حوزه كالا وخدمات( ميزان موجودي،نرخ،سوددهي)

ü      -دو راه ازبين بردن تراز منفي بازرگاني.:1-كاهش مصرف داخلي تا ميزان20درصد2-تنوع بخشي كيفي وكمي درافزايش توليدات داخلي،بازاريابي مناسب.

ü      -تشكيل وگسترش تعاوني توليدوتوزيع،سرمايه گذاري وكار آفريني با توجيه گروهاي فني وعلمي اقتصادي

ü      -ايجاد مشاركت با فراخوان عمومي از داوطلبان براي سرمايه گذاري،كار،آموزش درشبكه سراسري اقدام ملي: كه در آن موضوعات قطبي، منطقه اي،استاني شهرستاني، شهر وروستا وشناخت شرايط واستعدادهاي متنوع،وملموس كردن حضور همگاني در اين طرح،تهيه ليست هاي جذب .

جمع بندي:احساس تعهدو مسوليت پذيري پشتوانه همه كاركردهاي موفقيت آميزاست.وبا دور انديشي است، كه مي توان بوي پيروزي را استشمام كرد.اگر در سرشت ايستادگي، در برابر دشواريهاوموانع وترفندهاي دشمن .بر خود متكي بوده وخودرا قوي ببينيم.ووتعهد خود را مبني بر رشد حتمي دنبال كنيم همواره مثل گذشته (سه دهه اخير) راهي را براي پيروزي خواهيم يافت. بخصوص اينكه اين راز مقاومت وميل به به مبارزه در ما فزاينده است. و عامل مقاومت در برابر مصرفي شدن،براي يك جامعه ديني، اصالت،هويت ،وشخصيت ممتاز فرهنگي در عرصه جهاني بشمار ميرود.

كليدشناسائي رمز پيروزي:در اين عرصه لازم است كه بر جستگيهاي واقعي را از موارد اتفاقي وشانسي تشخيص دهيم. واين مي تواند رقيبان را به شگفتي وادارد. وبايد كوشيد تا اين هويت گروهي را تعميم داد وفراگيرانه دنبال كرد.

- بر پيشاني اقتصادي كه فقط وفقط پيوسته(كارهاي بزرگ )وپازل هاي  نا پيوسته مي خواهدعرضه مي كند، عدم تثبيت ديده مي شود. واقتصادي كه متنوع مي انديشد ومحصولاتي متعدد دارد،جبيني روشن ودرخشنده ارائه مي دهد. توانمندي واقعي يك ملت در قلب آن، يعني در—ويژگيهاي فرهنگي اش نهفته است.-. انگيزه وسرچشمه رفتار ميشود.وپايه پيشرفت همه جانبه برآن استوار است-

.نمادسازي وروند ثروتمند شدن بدون آفرينش ارزشها مطلوب نيستند، وچه بسا باعث گسل هاي اجتماعي وسستي پيوندهاي فرهنگي مي شود. در فرهنگي كه همه خواستار نفر اول شدن باشند. نمي توان پر حجم شدن كارهاي تيمي مورد نيازپروژه( راهبرد محور)خوشبين بود.ومي بايست به كار حجمي كيفي ازديدگاه توانمنديهاي رفتاري وارزشهاي پيوستي افراد،درمجموعه ي گروهي  نگريست.تعديل انتظارات عمومي و نحوه مصرف ميتواند نوشدارو ي نجات بخش باشد.-

-اجمالا اين بحث بر سه محور تكيه دارد:1-خود باوريها وتوانائيهاي عمومي واختصاصي و استاندارد نمودن هدفهاي ارزشمنداجتماعي.2-درنظر گرفتن ظرفيتها وشرايط واستعدادهادر وضعيت موجود براي رسيدن به نقطه ي مطلوب.3-ارتقاي ابعاد كيفي وكمي رضايتمندي اجتماعي. 

-الزاماآن سه محور با سه موضوع ارتباط دارد:الف)آگاهي عمومي.ب)انسجام واعتماد اجتماعي تلاش در هم افزائي  اجتماعي كه زير ساخت  تقويت  وجدان جمعي درراستاي برطرف نمودن نيازهاي مشترك است.

-همواره سرگذشت سعادتمندانه اسلاف در دورهاي پر فراز و نشيب تاريخي مرهون دقت درتعين هدفهاو تلاشها براي عبور از تنگناها در دست مردماني فداكار، بوده است . كه مراثي واضح براي اخلاف  است.واين نشان مي دهد، كه چه اندازه چشم پوشيدن از منافع زودگذروآني،بلند پروازيهاي شخصي،ايراد گرفتن هاي خصمانه، جاه طلبي هاي دشمن شاد كن،و.... بسود برپائي بيرق ظفروبرافراشتگي چتر طلائي درسعادتمندي جاودان،موثرو تعيين كننده است.

جان كلام :

رهبر هر نظام شايسته ترين مرجع  براي تبيين آرمانهاواهداف نظام و اولويت هاآن ست.و نيزديده بان تشخيص وارزيابي تهديدهاي متوجه، ملت وكشور خوداست.واين وجوب توجه با مرور جهت وسمتيابي،اهميت نظرمقام معظم رهبري واستخراج مصاديق،سازكارهاوابزار دركاربست اصولي،ضرورت دستيابي ساختاري بمنظور تحقق اهداف چشمگير در پيشرفت همه جانبه كشوراست.

 

عبدالمجيد اورا




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۱۹:۵۱ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)

مسئوليت در بصيرت:

مسئوليت در بصيرت:

مسئوليت : آنچه كه مورد سؤال است و مؤاخذه ،و مي بايست جواب گوي آن بود.  همانگونه كه  قرآن كريم تذكر داده است . كه انسان ها در روز قيامت با پيشقراولان و امامان خود محشور مي شوند. و طبيعتاً هر گروه با انتخاب خود و همراهي شان ، موجب پاداش يا مجازات به ترتيب ، انتخاب خوب ،يا بد است.بخصوص اين كه وجود احساس چند گانه در انسان به مدد فكر و ضمير ،بصيرت ؛عبرت و آينه ، شخص را براي هر گونه بهانه اي خلع سلاح مي كند.

بصيرت : آن آگاهي عميقي كه راه را به ما مي شناساند.و زمينه تشخيص خطا از صواب و صحيح از سقيم و نهايتاً حق از باطل را برايمان تفهيم مي كند . از يك سلسله حقايق مسلم كه ذهن ما آنها را در كمال بداهت و روشني ، در مي يابد . به مسائلي ديگر بر مي خوريم كه ممكن است بر ما روشن نباشد. و بايد آنها را از طريق فكري و استدلالي كشف كنيم . واضح است كه حتي بشر در كوشش علمي و استدلالي گاهي خطا مي كند و به اشتباه مي افتد. اما اين بشري كه ذكرش مي رود . ابزاري را براي تشخيص حق از باطل در اختيار دراد كه مقياس و معياري معتبر است. كه او را از خطا و اشتباه در فكر باز مي دارد. بله ..... منطق متكي بر بصيرت_ و دو نكته از اين موضوع ؟

1-  آيا ممكن است يك چيز هم حقيقت بوده باشد وهم خطا ؟ كه محال است.

2-  حقيقت دايمي است نه موقت.

طبيعي است كه از كثرت ورودي در ذهن ، عدم تحقق و اراده ي رسيدن به يك موضوع حاصل مي شود. ودر ذهن رو به تكامل هر بار ويراني و از نو ساخته مي شود. و اين تكرار راه به جايي نمي برد.

ارسطو و جميع حكماء دوره اسلامي مي گويند : محسوسات و معقولات اوليه و آنچه با رعايت اصول منطقي كسب مي شود حقيقت است.

تشخيص و تمييز شي از غير خودش بوسيله جزء اختصاصي ، اصطلاحاً معرفت يا شناسايي ناميده مي شود.

معمولاً با مراجعه به وجدان و ضمير، انسان مي تواند به دو تصوير واضح از دو مفهوم ارجاعي دست يابد با مقايسه و در اين حالت ، با تمييز و بازشناسي به تشخيص برتر يا ممتاز و " بصيرت " دست مي يابد. در عين حال تكليف و مسئوليت وتعهد از اجزاء تحكيم بخشي، به نظام قاعده مند جامعه است.

ضمير (وجدان) هرگز حاضر نيست ، معارض و مخالف خود را بپذيرد. زيرا پذيرش آن ، ناقض خودش است. و بر ذهن روشن مي شود كه معرف هر چيز سابقه و آثار مفيد آن اول برفرد و ثانيا بر جامعه است.

همچنان كه انسان به اهميت سر در بدن بيشتر از ساير اعضاء پي برده و به حسب حس و عقل اين جزء را بالاتر از همه اجزاء مي بينيد. و نقش ها و نسبت هاي برتر را اين گونه نامگذاري مي كند. سرچشمه- سرنخ- سرسلسله و ......

 بر اين اساس است كه وجوب و اهميت و تأثير اعتبار امر ونهي و تبعات آن روشن مي شود. و چون انسان ، همين اطاعت و وجوب را براي نخستين بار به موجب فطرت در مورد « آمر» گرفته است.

ودرهرجا كه وجوب اطاعت مي بيند. همان جا وجود آمر را معتقد خواهد بود.و درنتيجه لزوم  «آمر» و حاكم نيز اثبات خواهد نمود. و هر گونه انديشه تازه كه تكامل اجتماعي را شكل دهد. و طرح نويني كه ايجاد مي شود. باز كاري را كه انسان به حسب فطرت اولي انجام داده پيروي كرده و روي همان كارگاه نخستين و نقشه اولي تار و پود مي بافد.

همواره يك حقيقت استوار و غير قابل تغيير و تحول ، بر خلاف ذهنيت ، طرفداران ابهام آفريني ، اين موضوع قابل محو نخواهد بود. و وسيله هدايت ،آن گونه كه در آموزه هاي ديني آمده است. تمسك به فرآن و اهل بيت عصمت (ائمه اطهار) و در اشاراتي از قرآن اطاعت از ولي امر موجب عدم گمراهي و ضلال است. و مؤكّد صريح در فقاهت قرآني ،بيان شده است كه سنگ فنا ناپذير "پي" برج اسلام "ولايت" است.

و ما وقتي كه خود را قبول داريم وضمير خود را تأييد مي كنيم . و به فكر پاك و اعتقاد راسخ خود شناخت داريم. و باورمان را مطمئن هستيم . ديگر نبايد ترديدي در ذهن وارد كنيم. كه شقّ دوم چيست؟ و چه مشكلي را حل مي كند؟

و اين انسان است كه وجداناً احساس مي كند استعداد پذيرفتن تكليف و قانون و نقش مسئوليت را داراست.

نقش هاي اجتماعي ، دقيقاً پذيراي نوعي ثباتند. با اين همه ؛كنارآمدن با آنها ، مستلزم درك صحيح ، بازيگران جمعي و فردي از نقش ها در اجتماع است.

طبيعي است بازيگراني كه در پذيرش اين نقش ، احتمال زيان فردي، مي بينند ، بر زياد خواهي خود اصرار دارند.وبه تعابير ديگر خواهند پرداخت.

شايد تفسير و تعبير مثبتي نيابند. و دقيقاً اين وجاهت در پذيرش ، انتقاع كلي است. كه بر خفاياي برداشت و انتقاع جزئي پيروز است. و جزئي كه خود را در معرض ضرر مي بيند. ضعف در رسائي ضمير و نداي آن دارد. و در واقع نسبت به خود در تأخير مانده است. و احساس عقب ماندگي در دست يابي به امور« غير حقيقي» دارد. و به اشتباه در هر بزنگاه محفلي و اجتماعي و سياسي و فرهنگي موضعي مي گيرد. كه از خستگي و پريشاني و در هم ريختگي ذهن وضميرش حكايت دارد. و اينجاست. كه افكار سليم به محك آزمون و كشف حقيقت ، به اوج بصيرت رهنمون مي شنوند. و   فكر مقابل با وجدان موضع معكوس مي گيرد؟ جامعه فعال و پرنشاط سخت منتظر آينده اي است : كه قرآن كريم وعده تحقق آن را داده است « و نريدان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين»

و نتيجتا:ً گرايش امت ماست كه در همراهي با ولايت، ولي امر : كسي كه تكليف يافته و براساس اين تكليف ، قدرت اخلاقي – سياسي ،قانوني ، حقوقي و فرهنگي را در موقعيت متعادل براساس سنت الهي به عهده دارد. و جاذبه اين خصوصيت امكان تأمين امور دنيوي و اخروي همه افراد را حول محور ايشان را داراست. ومهم اينكه  وحدت و انسجام جامعه را تضمين مي كند. تاكيداً امت در همراهي صلابت مي ورزد . و به يمن اين صلابت و در متن اين گرايش به سوي تكامل و پيشرفت شتاب مي گيرد. و ارزش، بسيار شگرف و پرمايه بودن؛ اين نكته از آن جا روشن است . كه دشمن آن را نشانه رفته است.

 

عبدالمجيد اورا




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۱۹:۴۹ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)

شايعه و جامعه:

بسمه تعالي

شايعه و جامعه:

يكي از موضوعاتي كه در طول و عرض تاريخ تاكنون جامعه بشري را در كل رنج داده وبه زحمت انداخته است، و به عنوان سلاح هولناكي در جنگ هاي رواني، عليه اشخاص و اقوام و ملت ها خواسته يا ناخواسته طراحي شده يا ندانسته به آن دامن زده شده است. تا موجبات مخدوش نمودن عقيده و باوري و شخصيتي و جرياني و مفلوج كردن فكر انسان و تضعيف روحيه ملتي را فراهم كند. شايعه بوده و هست. كه عموماً هدف در هدايت برخي، به آينده اي مجهول و وارد كردن بعضي به تكرار وصحبت از موردي كه آن را متوجه نشده است:

تعريف شايعه: اصطلاحي است كه به نظر عيني و معين اطلاق مي شود. نظري كه مطرح شده تا شنونده به آن اعتقاد پيدا كند. و به طور معمول از طريق صحبت ،از شخص به شخص ديگر يا اشكال ديگر رسانه ها ، منتقل مي شود و بدون اين كه اين امر نيازمند سطحي بالا از برهان و دليل باشد. معمولا فرمول شدت شايعه، به شكل: شدت ، اهميت   ابهام = شايعه، وضع كرده اند.

شايعه داراي طبيعتي معارض است، ممكن به صورت جملاتي آرام آغاز شود. يا وزشي چون يك طوفان داشته باشد ممكن است، مسالمت آميز باشد و در آن آرزوهاي دور و دراز براي آينده اي رويايي،   ممكن است نابود كننده باشد. و مفاهيمي مانند كراهت و تخريب را شامل گردد و با نوسان و گاه خاموشي ، ظهور دوباره با مساعد شدن شرايط همراه است ...... در هر صورت يك بيماري اجتماعي است كه انسان به آن مبتلا مي شود . و تا حدودي دوري و خلاصي از آن نياز و تلاش همگاني و فردي است . شايعه به موضوعاتي كه جامعه، افراد به آن حساس و گاه نيازمند و مورد علاقه آنهاست. ناخنك مي زند.

گاهي شايعه در قالب هاي برگويي ها و لطيفه ها ، دروغ پردازي، تهمت، انواع پيش بيني و پيشگويي ها و ادعاي من مي دانم ها
،... در اين جا: بين خبر و شايعه فرق بايد قائل شد. خبر  بر برهان ، دليل و سند قاطع تكيه دارد. اما شايعه موردي رنگ باخته و غير واضح است. به عنوان مثال اگر از رسانه اي قانون ساخت مسكن "خبرش" منشر مي شود. اين خبري درست است. ولي زماني كه جريان اين خبر ، از بين افرادي شروع مي شود. كه از حقيقت موضوع خبر  به دورند شايعه آغاز مي شود. و تكرار آن بدون ارائه برهان و دليل و همراه با اضافه كردن و يا حذف بخش هايي از آن ، دهان به دهان ادامه مي يابد. تا تقريباّ عده كثيري از مردم آن را باور كنند. و در نهايت شيوه هاي معيني بر اي ترويج و تسّري آن در پيش گرفته مي شود. مانند: شنيده ام ، گفته اند ، از يك منبع مسئول شنيده ام كه ...... يا اخبار دقيقي دارم مبني بر اين كه ..... و يك شرط اساسي براي كامل شدن و شاخه و برگ دادن به آن ، درجه اهميت و انگيزه هاي رواني پيرامون آن، سبب تشديد رواج آن مي شود.گاهي شايعه تنها براساس برخي گمانه زني هاي  مبتني بر حقايق آشكار بوجود مي آيد. مثال بين دو فرد خاص ، يا دو مسئول ؟چه چيزي مورد بحث قرار گرفته است. يا قايقي كه دچار طوفان شده.... تا اينجا حقيقتي وجود دارد. ولي براي«موضوع بحث بين دو مسئول»و  سرنشينان قايق، فرضيات متنوع مداوم چينش مي شوند . و در اغلب اوقات شايعه تنها جعل يك خبر است كه مر و جان آن دانسته يا ندانسته به اردوي خودي براي دشمن شليك مي كنند. و به عنوان جزيي از جنگ كلمات بكار گرفته مي شود. در بسياري از موارد كه زمينه موفقيت در ايجاد طرح ها و برنامه و آبادي و عمران جامعه اي يا پيشرفت فردي، ايجاد مي شود. حسودان و رياكاران و منافقان ، نارسايي هاي خود را با اين هدف كه از اهميت و ارزش قضاياي مورد اشاره بكاهند . يا صورت هاي مختلف آن را تحريف ، يا در موفقيت آن ها شك ايجاد كنند. بر تلاش خود مي افزايند . و مشكل اجتماعي ناشي از شايعه از آنجا سر چشمه مي گيرد كه متاسفانه شنونده آن را واقعيتي خبري فرض مي كنند. و ناخواسته آلوده به ابهامات و شبهات مي گردد. و لذا براي شنونده شايعه – هوش نافذ و آميخته از ارزيابي و انتقال سريع به هدف موضوع  لازم است.تا به علت اين گفتار و رفتار دقت نمايد . و بر هر فرد و جامعه اي لازم است كه با اتحاد وجهت دادن به مقاومت در برابر آن ، نسبت به از بين بردن  شايعه اقدام نمايد.

براساس يك بررسي علمي معمولاً دشمن با استفاده از برخي ناآگاهي هاي داخلي اهداف زير را از ترويج شايعه دنبال مي كند. 1- شايعه به قصد فروپاشي شخص و جامعه 2- استفاده از شايعه به عنوان پردۀ دود 3- استفاده از شايعه ، به هدف بي قدر كردن منابع اطلاع رساني داخلي و تضعيف اعتماد عمومي 4- استفاده از شايعه به عنوان طعمه و جذب افراد و ايجاد شكاغ هاي متنوع در جامعه 6-استفاده از شايعه به عنوان زمينه مداخلات بعدي .ترويج دهنده شايعه در واقع از شنونده به عنوان قرباني اول هدف خود استفاده مي كند....


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۱۹:۴۸ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)

كاركرد رسانه هاي بيگانه

بسمه تعالي

كاركرد رسانه هاي بيگانه

شايد شنيده باشيد در سالهاي اخير مديران غول رسانه هاي آمريكا ، اقرار به تحمل سيزده ميليارد دلار هزينه پرداختي در هزينه هاي رسانه اي در حيطه هاي سياسي، تجاري ، تبليغاتي انتخاباتي وغيره شده اند. ودرمقابله با موج بيداري ملل مسلمان، كم آورده وتوبيخ شده اند.

در مجموعة رسانه هاي آمريكا ، راديو فردا هم جزء توبيخ شدگان اصلي بوده است . در حقيقت تأثير گذاري اين رسانه بر روحيه جوانان ايراني به كارگرداناني سرمايه گذاران وسياست بازان ، سياست گذار، ره به جايي نبرده است.

با اين مقدمه به مناسبت چگونگي كاركرد يكي از رسانه ها درمجموعه وسايل ارتباط جمعي كه كوشش هايي را در ايجاد جنگ رواني داشته است . مي پردازيم.

هدف از ايجاد جنگ رواني در اين عرصه اينگونه تشريح كرده اند : به كارگيري آمال وآرزوها ...اميال ، نگرانيهاي مخاطب در بيان عبارات ، سوالها ، اخبار وگزارش، تحليلها وانحراف دادن برداشت هاي او بمنظور دستيابي به مقاصد سياسي است . نبرد رواني از طريق راديو در هر دو نوع آشكار وسري از گذشته به عنوان سلاح موثر جنگ رواني مورد استفاده قرار گرفته است . انتخاب مناسب ترين وسيله يعني راديو بخصوص كه تسهيلات ومزاياي منحصر به فردي دارد . وتوده هاي شنونده با هر ميزان درآمدو سطح فرهنگي را مي تواند تحت شعاع وپوشش قرار دهد . كه بسيار مورد اهميت است . وانتخاب اينوسيله براي خبر پراكني از دو عامل ذوقها وعادات ورسوم جوامع مختلف – وبا تاكيد بر فرصت طلبي در موقعيت هاي خاص اجتماعي براي القاء غرائض سياسي و.. دستور كار قرار ميدهند . وگاه باافزايش ساعات برنامه وهجوم سنگين بر يك موضوع خاص وتزريق مكرر تيزآن باعث جلب نظر مخاطب مي شوند .

امروزه مي بينيم كه هر دو اردوگاه شرق وغرب به طور شبانه روزي وبخش صدها ساعت برنامه به زبانهاي مختلف براي تأثيرگذاري براذهان افراد حد ومرزها را نمي شناسند . وحتي اخلاق را هم زير پا مي گذارد . براي مثال صداي آمريكا :2200دوميليارد و دويست ميليون دلار هزينه مي كند . ودر برلين ايستگاهي وجود دارد كه نيروي آن 000/300 وات مي رسد واز طريق ماهواره ها واينترنت هم تقويت ورله مي شوند. همانطور كه مي دانيد همچنان كه گوگل GOOGLE برنامه ريزي شده سازمان جنگ آمريكا «پنتاگون» است دستگاهها وتأسيسات خبر پراكني هم توسط شوراي مديريت سازمان اطلاعات آمريكا، سياست گذاري وهدايت مي شوند.

بخشهاي خبري با ظاهري «دلسوزانه» تحت عناويني دمكراسي طلبي ، آزادخواهي وحقوق بشر ومسائل روزمورد علاقه جوانان ومشابه آن يكي از ابزارهاي جنگ رواني بشمار مي رود .وبه بياني ساده ..، بازي كردن با كلمات والفاظ ، افكار مردم بخصوص جوانان واحساسات آنان را بازي داده تا واكنشهايي را بوجود آورد . وبه هدف مورد نظر هماهنگ شود. معمولاً بر موارد زير اتكاء دارند :

1. تعريف مبهم ودوگانه از هدفها واستفاده از مقياس هاي كيفي باز ، توجيه سربسته وپيش بيني عامدانه قضايايي كه ممكن است اتفقا بيفتد . وفرضيه بندي حول اتفاقات بعد از اتفاق (حادثه)

2. تحريض وتحريك عواطف واحساسات انساني وهمراه با همدردي با توده شنوندگان از نظر اجتماعي وحالت ذهني وآمال وترسهاي آنها ؤانچه كه مورد علاقه يا ماية نفرت آنهاست .

3. استفاده ماهرانه از زبان وافكاري كه مي توان از طريق آن متوجه شنونده را جلب كرده وپس از آماده سازي اطمينان وي را بدست آورد .

4. استفاده از تطبيق شرايط مخاطب ، با نقاطي خاص از جهان وارتباط مجازي برقرار كردن بين ذهن مخاطب وفرداي ساختگي كه نيست .

5. تكرار وتكرار با كوتاهي يك پيام در چند مورد.

6. هم عرض با سازمانها وموسسات ودستگاهها وافرادي كه همه با هم اين راه را دنبال مي كنند . واز يك منبع در واقع تأمين مالي ودستور العمل هاي روزانه دريافت مي كنند . وتغذيه وتدارك استراتژي فكري وبرنامه اي مي شوند . ونقل آمار ونمودار گمراه كننده از همان منبع براي يك هدف .

7. رقيب سازي وبرجسته سازي .....

ترفندهاي بخشهاي خبري روشن

1. پوشش اخبار بنحوي كه شنونده هيجان واسترس عادت آوري در حدوث وبروز يك اتفاق فوق العاده به او دست دهد . والقاء اين جنبه يك حادثه يا اين اتفاق كه در شرف وقوع است .

2. قانع كردن شنونده  به اصالت خبرهايي كه برايش پخش مي شود. وتمديد صورت انتظار براي شنونده

3. تغيير اخبار در محدوده تضمين منافع وبيشتر اهميت دادن به قضاياي برون مرز خود ودرون مرز مخاطب

4. پائين آوردن ضريب اعتماد به رسانه هاي داخلي كشور مخاطب به عنوان يك منبع خبري

5. طرح اموري كه موجب ايجاد تناقضات ذهني وايجاد شبهات براي مخاطب براي قضاوت فوري

6. فرافكني، دوركردن ذهن مخاطب از هدفهاي كوتاه وبلند مدت دشمن وسرگرم كردن مخاطب به امر شكلي وانتزاعي

7. تلاش براي جذب مخاطبين ثابت ودايمي وتاثير بر روحيه وافكار آنها بنحوي كه به نشر برنامه ها وشاليات مورد نظر دامن بزنند .

8. وادار كردن تعدادي از افراد به عنوان مخاطب «تماس گيرنده» جهت طرح خبر ومصاحبه هاي نمايشي وصوري.

9. دمي در ايجاد اختلاف وتشديد آن در جامعه با نقل خبرهاي متقابل وتحريك برانگيز.

نمونه اي از رسوايي يك رسانه

در ژوئن 1957 كميته اي از سازمان ملل متحد كه مأمور تحقيق در امورمجارستان شده بود: اتهام زير را به راديوي اروپاي ازاد وارد كرد .

«شنوندگان احساس كرده بودند كه راديوي اروپاي آزاد به آنها كمك خواهدكرد. وشكي نيست كه اين صداي بظاهر اميدوار كننده كه راديوي مزبور آن را تكرار مي كرد گوشهايي رابه خود جلب مي كرده است . مي توان اغفال گروهي را در اظهار يكي از دانشجويان كه گفته بود .«تنها اميد ما بود . وسعي داشتيم با آن به خود اطمينان بدهيم » ودراين راستا كميتة مذكور نظر داد كه لازم است . در چنين شرايطي بايد در مورد راديوهاي بين الملل جانب احتياط ومراقبت را نگه داشت صداي آمريكا كه بعنوان ابزاري در دست سازمان اطلاعات آمريكا كه ازاين طريق به پخش برنامه درسراسر جهان نزديك به 100 زبان جهت دستيابي به اهداف استكبار گرايانه واستعمار نو به اغواي مخاطبين خود تلاشي دارد . ولي به ياري خدواند وبا هوشياري ملت مسلمان ايران وساير ملل تاكنون با توجه به كثرت پرحجم وتعداد برنامه هاي مختلف ماهواره اي واينترنتي نتيجه عكس به جهانخواران رسيده  ودر طول سالهياي اخير با وجود تلاش كمي وكيفي رسانه هاي متعدد ومتنوع استكبار حتي در قضيه خاورميانه جديد ، تمام قضايا به عكس نتيجه داد . وخاورميانه جديد شكل وصورت گرفت اما خلاف انتظار آمريكا وصهيونيست ها.

 

عبدالمجيد اورا




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۱۹:۴۷ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)

نقش اطلاعات در جنگ رواني

بسمه تعالي

نقش اطلاعات در جنگ رواني

 

آينده هر ملتي منوط به دقت در اطلاعاتي است كه سرويسهاي اطلاعاتي يك كشور به آن دست مي يابند. وراه را در برابر تصميمات عالي وراهبردي دولت در سياستهاي ملي وفرامرزي روشن مي سازند . بويژه در جهان متلاطمي كه هدفهاي نيرومند مقدار ايولوژي ها متابين در برابر هم قرار گرفته اند.

معناي معمولي اطلاعات قدرت برقراري ارتباط واستفاده از تجارت وپاسخگوئي سريع به هر وضعيت جديد مي باشد. اما تعريف فني اطلاعات : به روشني وظايف ومسئوليتهاي دقيق آن مي پردازد . اطلاعات  به اين معني در عمليات يافعاليتي است . مشتمل بر كوشش منظم جهت جمع آوري آگاهيها وبرآورد جزء به جزء آنها وتركيب آنها با هم به صورتي كه تصوير بزرگتروروشنتري حاصل شود . تا به وسيله آن بتوان چهرة امور مورد انتظار را ترسيم ومشاهده كرد . اين كوشش، فعاليتي پيوسته است بمنظور شكافتن هاله هاي ابهام سايه افكنده بر جنگهاي رواني ، بطوري كه ما را قادر ساخته علاوه بر ناكام گذاشتن طرفندهاي دشمن ويا اختلال در آن ، طرحهاي آتي خود را ترسيم نمائيم.

جنگهاي رواني تمامي امكانات علمي وتوانيهاي فني وفرهنگي واقتصادي و.... را بكار مي گيرد. ومبارزه اي فرسايشي بقصد غلبه وتسلط بر ملتي را ساماندهي وهدايت مي كند . جنگ رواني جسم انسان را در وهله اول نشانه نمي رود . بلكه روح وفكر او را منظور قرار داده است . چون انسانها از جهت سرنوشت ، رفتار واعتقادات با يكديگر متفاوتند . وهر انساني موجود پيچيده است وعوامل متعددي بر پندار وكردار او حاكم است . ودرواقع براي هر تحرك «سياه» يا فعاليتي مشابه يك جنبة ظريف رواني وجود دارد واين در تعهد يك جامعه آگاه است كه آنرا پيدا كند ؟ وبايد متوجه بود كه خلاف رفتار امنيتي عملكردن عوارض مختلفي براي فرد وجامعه در پي دارد.

در يان دوره ما يعني عصر جهش علمي وتحول اتمي، موجوديت كشور وامنيت آن به ميران اطلاعات جمع‌اوري شده وحفظ آن وجلوگيري از نشست  در كشور وابسته است، براي اجتناب از غافلگير شدن وبراي اينكه بتواند پيش از هر چالشي سياست خود را وضع نمايد وسكان وپيلماسي خود را موثر به پيش ببرد. به ناچار بايد به اطلاعات به موقع دست يافت.

در الگوي برتر مبارزه همه جانبه، جنگ سختي وپديده هاي مادي ونظامي كه درگذشته، مبارزات وجنگهاي تعيين كننده تر نشان مي داد. اكنون بسمت جنگهاي رواني ، اطلاعاتي الكترونيكي تغيير الگو داده است . همراه با تحول اجتماع، جنگهاي ديگر محدود به سربازاني كه در ميدانهاي دور افتاده ، با يكديگر مي جنگند، نيست . بلكه به ميادين متنوع ديگر هم سرايت كرده است .

از مهمترين اين ميدانها، چيزي كه جنگ تيز هوشي يا جنگ مواهب عقلي» ناميده مي شود. ودر چنين ميداني عنصر اطلاعات ، عنصر فعالي به شمار مي رود.

بطور كلي اطلاعات به دو بخش تقسيم مي شوند: 1. اطلاعات مثبت : شامل كليه اطلاعاتي مي شود كه سازمانهاي اطلاعاتي دنبال مي كنند . يا از طريق مشاهده وپيگري يا از طريق اقدامات مثبت، يعني عمليات جاسوسي خبري به آگاهيهاي لازم دست يابند. تا به اين طريق مسئولان پيش از وقوع: نسبت به اقدامات مقابل دشمن آگاه باشند. اين امر بر اطلاعات سياسي، اقتصادي ، نظامي ، علمي ونظاير آن نيز منطبق است، همچنين فعاليتهاي مربوط به دريافت اطلاعات مثبت، شامل عمليات تخريبي، عمليات سياسي ، فتنه افروزي ، تبليغات منفي جنگ شايعات ، تمامي آنچه كه براي اهداف معيني جهت كمك به دشمن صورت مي گيرد.

اطلاعات پيشگيري كننده :

(ضد اطلاعات) : شامل كليه عمليات واقداماتي است كه يك كشور به آن دست مي زند، امنيت ، حفظ اسرار در برابر فعاليتها، جاسوسها ، مقابله با خرابكاري مادي ومعنوي وتبليغات سوء محقق مي گردد . هدف از اين اقدامات ، حفاظت از موجوديت كشور، مرزها ، تأسيسات آن است . وعموماً شامل اقداماتي است كه مانع از غافلگير شدن ما در برابر دشمن وسرويس ها وعناصر اطلاعاتي او مي شود.

اطلاعات پيشگيري به دو بخش تقسيم مي شود : الف )اطلاعات امنيتي : كوششهايي كه در جهت مخفي نگه داشتن سياست هاي سري ملي واطلاعات نظامي يا تصميمات وپيلماتيك است كه تأثير مستقيم به امنيت كشور دارد . وصورت پذيري آن مانع رسيدن اين اطلاعات به افراز فاقد صلاحيت، ازطريق محدود كردن دسترسي آنها به كانال هاي كشف خبر ونظام حفاظت وافراد مسئولي كه بايد از اطلاعات مزبور آگاهي داشته باشند مي شود .

ب: مبارزه با جاسوسي: ممكن است افرادي دانسته يا نادانسته در دستگاههاي اطلاعاتي دشمن بكارگرفته شوند . كه براي شناسايي آنها وقت كافي ودقت فراوان نيازمند است .

شيوه هايي كه سرويسهاي جاسوسي دشمن بكار مي گيرند: از جمله پوشش در روش نفر گيري ، برقراري ارتباط، بخصوص از طريق اينترنت  و.... تامين مالي  وانتخاب ايستگاههاي عمليات مخفي ... به اين سبب ابتكار وجستجوي دايمي وراههاي جديد وفراهم آوردن فضاي مناسب براي عمليات »اساس پيروزي بر عمليات دشمن است .

3. توجه به نوع بروندادهاي اطلاعاتي كه توجه وتمركز دشمن به آن معطوف است . ويك مورد خاص دز اين حوزه تمركز بر وجود جاسوسهاي «دو جانبه» حساسيت را دو چندان مي كند .

4. شناسايي  اغراض ونيات كوتاه مدت ودراز مدت سازمانهاي جاسوسي

هنراطلاعات : اگر دشمن را بشناسي وخود را هم بشناسي ، دليلي وجود ندارد كه از نتايجح يكصد نيرو هم بترسي ، ولي خود را بشناسي ولي دپشمن را نشناخته باشي، در بارب هر پيروزي متحمل شكستي خواهي شد . ولي اگر نه خود ونه دشمن را شناخته باشي، براي هر نيرو مي بايد آماده شكست باشي ....

ودر اينجا بايد براين امر تكيه كرد كه آگاهي امنيتي ملت مامسئله مهمي است كه به موفقيت هاي طرحهاي امنيت ملي كمك شاياني مي كند.

بطور مسلم ، اگر در دفاع ، در جنگ رواني بر شيوه فني اصولي واستوار همانند گذشته ولزوماً بهتر ودقيقتر فعال وهوشيار باشيم. در مقابل عمليات سياه دشمن كه از طرق مختلف ومتنوع، بخصوص از طريق، برانگيختن احساسات وبا هدف ايجاد تفرقه سياسي يا تخريب اوضاع عمومي جامعه به منظور فرو ريختن روحيه افراد صورت مي گيرد . انشاء الله مي توانيم مثل ومانند هميشه پيروز ميدانهاي كوچك وبزگ باشيم .

 

عبدالمجيد اورا




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۱۹:۴۷ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)

دگر از وفا نگويم

      

             

          " زِ غـم كسي هـلاكـــم كــه زِ مـن خـبــر ندارد


            عـجـب از مـحـبـت مـن كــــــه در او اثـــر ندارد


            به خودم همي سپردم ستم اش به دل نگيرم


            به رَهَـم زِ طـعـنـه هــايش سخنش شكر ندارد


            دِگـــر از وفــــا نـگـويـــم كــــه جـفـا ببينم از او


            طلـبـي كـنـم فـــرامــوش كـــه دلش دِگر ندارد


            دلـــم و خـلاص كـــــردم زِ مـحـبـت كـــذايـــي


            تَــنِ سرد او بـلـرزد كــــه بـمـن نَـــظـر نــــدارد


            چـــه كـنـم چـگـونــه گــويـم غـم نا مُراديــم را


            دِلِ سَنـگ او بِـپـوسد كـــــه مَــــرا ثَـمـر نــدارد


            گِـلـه و شكـايـتـم را بـــــه دِلِ يَـخـي نـوشتـم


            بـه دَمـيـد آفـتـابــــي كــــــه درون شَرَر نــدارد


            گُـذر زمــــان نشايـــد اثـــــري بـــــر او نـمايــد


            كـــــه وِ را هَـمـاره ديــــدم زِ گُـنـه حَـذَر نــدارد


            نـكـُنـد خـدايش او را تَــنِ بـــي دل آفــــــريــده ؟


            زِ ازل بُـــريـــده عُـمـرش هَــــوسِ سَفـر نـــدارد


            نشود ( كـيـان ) نشيند سُخـنـي زِ او نــــگويــد


            زِ جـهـنـم وجــــودش ، كــــــه بُـــن بشر نــدارد

 





برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۱۸:۵۹ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)

عشق آلولاندي : با ترجمه فارسي

                                              

   

              قونچه تــك اونـدا كــي لبخـنـديني پنهان ائله دي

 

             لالـــه تك باغـــريمي بير پارچـا تيليب قان ائـله دي

   

             من كــــي ال چكميشيديــم مسلكمين قـيـديـنـدن

   

             او چكيب ديـــــر دينينه دوغـــــرو مسلـمان ائـله دي

  

             قلبيمه مالـــــك اولــــــوب ، يـيـغدي محبت ائـويـنـه

  

             مجـنـونــــي لــــيـلي يـئـنـه ، وارد زنـدان ائـــلـه دي

 

             جـيـزيقيمدان چـيـختـارديــب شُهره ي آفـاق ائـلـيـب

 

             ديــــه سن سائـلـــي او شهرده سلطان ائــــلـه دي

 

             عومرومون چـارچـوواسين بـيـر بالا دخـمـه بـيـله لــي

  

             بــو كيچيك دخــمه نــــي جانان يـكـه ميدان ائـله دي

 

              قـالميشام بـيـر بـئـله عـنـوانــي هـــــارا من داشييم

   

              گُــــوده قيسسا نـغـيـلي ، ديـلــره دستـان ائــلـه دي

  

              چـوخ چـاليـشديـــــم اورگـيـن سيرريني پنهان ائـلـيم

  

              او ، گــــــــوزل عشقيميزي خـلـقـه نـمايــان ائـله دي

  

              غـــــم يـوكــون ، آلـــدي چيگيندنن نفسي تـازه ليـيم

   

              بير قـارانـلـيـق زامـانــــي ، جلوه لــي دووران ائله دي

    

              اوميديــن نــورونـــي سالدي اورگـيـن ظـولـمـه تـيـنـه

   

              قـلبـيـمي سيـلـكـه لــه دي ، صاحـب ايـمان ائـلـه دي

  

              بـــو گــــوزلـيـك لـري نـن ، عشق آلــولانـدي بـو گـون

    

              ( كيان ) نين دفـتــر شعريـــن ، يــكـه ديـــوان ائـله دي

 

ترجمه :

لباهايش را آنزمانكه همانند غنچه پنهان كرد

دلـــــم را همانند لالـــــه پــــر خونابه كرد

مني كه دست كشيده بودم از قيد مسلكم

او مرا كشيد به دين خود ش مسلمان كرد

بر قلبم مالك شده انبار كرد در خانه ي محبت 

مجنون را ليلي باز هم وارد زندان كرد

مرا از دايره وجودم خارج نموده شهره آفاقم 

نگو كه سائل را او دز شهر سلطان كرد

چهار چوب عمرم  را مانند دخمه كچك ميدانم 

جانان من ايم دخمه كوچك را مانند ميدان كرد

مانده عنواني به اين زيادي را به كجا بكشم 

او قصه كوتان زندگي را همانند داستان كرد

خيلي تلاش كردم سّر دلم را پنهان نمايم 

او عشق زيبايمان را به خلق نمايان كرد

بار غم را از دوشم برداشت تا نفسي تاه كنم 

زمان تاريكم را جلوه گاه دوران كرد

نور اميد را تاباند به ظلمتگاه دلم 

قلبم را تكون داده صاحب ايمان كرد

با اين زيبايي ها عشقمان شعله كشيد 

دفتر شعر ( كيان ) همانند ديوان كرد 





برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۱۸:۵۸ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)

سن نئيله دين ؟ ( با ترجمه )

          

          



          لاله تك من باغريمي قان ايله ديـم سن نيله دين ؟



          جانيمي اوُدلاردا بـيــريان ايله ديم ، سن نيله دين ؟



          غَم داغيدميش چِهره مي گيزلديم هِي اغـياريدن



          جَبريله سيمامي خندان ايله ديـم ، سن نيله دين ؟



          كـويوون تَركين قيليب مجـنـون ساياقــي قالماديم



          چولــــرين حالين پريشان ايله ديم ، سن نيله دين ؟



          تا كي هيجران آتشي اوُد ويـــردي جانا دينمه ديم



          ناله مي پيوسته پنهان ايله ديـــم ، سن نيله دين ؟



          تـا رقـيـب لــــــر آتـديلـار تـير جـفـانـــــي سَمتـووه



          سينه مي آمـاجه قَـلخان ايله ديم ، سن نيله دين ؟



          بير كَـــره مُحـتـاج ديداريــن اولــوب سَن گلمه دين



          نَقدِ جاني هـيـجره احسان ايله ديم سن نيله دين ؟



          كونلومون ايستك لــرين بير بير مـهـار ائديــم اينان 



           اونلاري قلبيمده  زندان ايله ديــم ، سن نيله دين ؟



           چوخ زامانلارخلق ايچره تحسين اولدوم عشق ده



           صبريله دونياني حيران ايله ديم ، سن نيله دين ؟



           اَل گــوتـــوردوم قَـهـريـدن بِـئـل باغلاديم رويالـره



           عشقيمي صبريله ميزان ايله ديم سن نيله دين ؟



           بـو فـلك دَن انـتظاري اولمادي سويـلـور ( كيان )


 

          بختيمي شعريمده ديوان ايله ديم سن نيله ديم ؟


 ترجمه شعر :


همانند لاله دلم را پر خون كردم ! تو چكار كردي ؟


جانم را ميان آتش عشق بريان كردم ! تو چكار كردي ؟


چهره ي غمناك و درهم خود را مخفي كردم از اغيار 


با جبر سيمايم را بزور خندان كردم ! تو چكار كردي ؟


كوي ترا ترك كردم همانند مجنون به صحرا رفتم 


حال هواي  صحرا ها را پريشان كرد ! تو چكار كردي ؟


تا كه آتش هجران جسمم را سوزاند ساكت ماندم


ناله هايم را پيوسته پنهان كردم ! تو چكار كردي ؟


تا رقبا تير جفا را انداختند به طرف جسم تو 


سينه ام را با آماج تير ها سپر كردم ! تو چكار كردي ؟


يكبار محتاج ديدارت شدم ولي تو نيومدي !


نقد جان را به هجرانت احسان كردم ! تو چكار كردي ؟


تمام خواسته هاي قلبم را مهار كردم اي گلم


آنها را در سينه ام زندان كردم ! تو چكار كردي ؟


خيلي وقت ها بحاطر عشق ام تحسين شدم بين خلق


با صبر خودم دنيا را حيران كردم ! تو چكار كردي ؟


دست برداشتم از قهر و كمر بستم به روياهايم


عشقم را با صبر و شكيبائي ميران كردم ! تو چكار كردي ؟


از فلك انتظاري نداشت ( كيان ) به صراحت مي گويد 


بخت خودم را در شعرم ديوان كردم ! تو چكار كردي ؟








برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۱۸:۵۷ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)

توپراق سورمه سي :

             " اي وطن سن سن اورك مولكونده سلطانيم منيم

             نازنين ياريم منيم ، نازنده جانانيم منيم

             بو جهاندا يوخ سنين تك مهربان توپراق اينان

             سن محبت يوردوسان ، محنت ده درمانيم منيم

             تاريخه جان وئرميسن ايسمين اولوبدور زرنگار

             سنله هيبت تاپميشام  اي مهد شيرانيم منيم

             كچميسن چوخلي گوذردن مين بلاني سووميسان

             ايتميب تدبيريله تاريخده عنوانيم منيم

             توپراغيندان سورمه لر چكديم گوزه عومروم بويو

             گوزلريم آيدين اولوب گوركملي لقمانيم منيم

             اولكه لر ايچره گوزليكده تايون يوخدير وطن

             بيزلره اعطا ائديب بير يئرده سبحانيم منيم

             چايلارين داغدان آخاركن جسميمه جان قايتارار

             عين قلبيمده آخان قيمتلي آل قانيم  منيم

             توپراغيندا ايله رم اوز جانيمي خلقه فدا

             بو ديارين مللتي همت ده ولگانيم منيم

             سن سن آذربايجان اودلار دياري فخريميز

             باغلانيب سنله وطن گويلرده پيمانيم منيم

             سن (كيان) تبريز بالاسي ياخچي يازدين شعرووي

             ارخيين سويله وطن سرفصل ديوانيم منيم

 

( كيان )




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۱۸:۵۳ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)

باشيمدان چيخماير نئيليم ؟ : ( با ترجمه )

                                 


             اليم دن صبريمي آلـدي اياق دان سالدي سئوداسي          

           بـاشيمدان چيخمايير نئيليم ، او ديـلداريـــن تمناسي

           يولوندا جان وئريب اولسم ، سريــن سو تك گـواراديـر

             مني توخدادميري ياريـــــم ، اوديـــر دردين موداواسي

           كونولده آق گـــورچيـن تك وفانين ان بـويـون گـزديــــم

             اينانديم عهد و ايلقاريـــن گنيش دير عرض و پهناسي

             ديه رديـــم من ده مجنونـــم ، اورك ده ليلي يه خاطر

             دوشوندوم دوغــروچو عشقين هله يوخدور الفباسي

            نـه دن سه عاشقم او مه لقايـــــه ، حـيـرانـام دل ده

            باشي اغياريله قالدير بـــو عشقين يوخدي معناسي

              آچــانــدا نــاوك مــوژگـانيني اطــــرافـيـنـا بــاخسين

            بيرآني سحر ائديــر ظالم باخيشدا چشم شهلاسي

              دانيشسا بولبوله هاي دير سسي مخمل ساياقيندا

            كونول ده لام به لام ياتميش ، نگاريــن نطق گوياسي

              اورك ده ولـولـــه سالميش ، يارين سيماي زيباسي

              اوزون زولف چليپاسي ، خـورامــــان قـدده رعناسي

            بو سوز قالميش قولاغيمدا ، پيريــم اويرددي پيوسته

              وصالين لذتين دن چوخ ، شيرين دير هيجر دونياسي

              اليم چاتمير يارا هرگــز ، دئيم احساسيمي بيلسين

            گــورنـده اعتنا ائدمير بــو ايش دن يـوخـدي پــرواسي

             ( كيان ) بـو حالينه قالسين گـــوزل ديلبرده او حـالـه

              وصالي غير ممكن ديـــــــر ، قالار تكحه تاما شاسي

 

( كيان )


ترجمه  :

گرفته از دستم صبرم و از پاي انداخته عشق اش

زسرم بيرون نميره نميدانم تمناي يارم هرگز

اگر در ره او جان دهم بميرم بسان آب گواراست

مرا مداوا نمي كند يارم طبيب دردم اوست

در سراي قلبم چون كبوترسفيد عرض و طول وفا را گشتم 

باورم شد كه پهناي عهد و پيمان خيلي وسيع است

در دلم گفتم من مجنون زمانم براي ليلي دوران

ولي باور نمودم عشق واقعي هنوز الفبايي ندارد

براي چي عاشق ان مه لقا هستم خودم نيز حيرانم

او كه سرش با اغيار گرمه ديگر اين عشق معني نداره

ولي زمانيكه ناوك مژگانش را باز ميكنه اطراف را بنگره

در يك آن سحرم ميكنه ظالم با چشمان شهلايي اش

وقتي صحبت ميكنه مانند بلبل صرايش مخمليست

به دلم نشسته خيلي عميق نطق گوياي يارم

در قلبم ولوله اي بپا كرده سيماي زيبايش

گيسوي بلند و چليپايي اش قد خرامان و رعنايي اش

طنين اين حرف در گوشم مانده كه پيرم ياد داده 

شيرين تر از وصال يار دنياي هجران لذتش بيشتره

دستم به يارم نمي رسد هرگز بگويم چيست احساسم

وقتي هم مرا مي بيند اعتنايي نم كند و پروايي ندارذ

( كيان ) خوب است به حال خود بماند دلبر بحال خود

وصالش غير ممكن هست ! مي ماند فقط تماشايش


ا




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۱۸:۵۲ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)