بنام خدا
قدرتمندي، هوشمندي،روشن مندي
جهانيان: نظاره گر همت ايرانيان
تاريخ به فراخور نياز جنس انسانهاي هر دوره ،فراز ونشيب هاي شگرف
وگاهي بسترساز براي دورهاي بعدي، در دو شكل عقل وتجربه ، قرائت هاي مختلف وگاه
متضادي پيوند داده
است. كه منجر به آفرينش انديشه
هاي جديد براي رهايي از ابهام
درهستي شناسي، بود. وروددر اين پروسه، حاصل تلاش ( چندمرحله اي) در عقل معنوي بود. كه همه اين مراحل در زمانها و
مكانها متنوع، ذهن بشر را متوجه قضاياي
بعنوان مقصد شناسي، كرد.
بعد از آنهمه انتظار، طلوع
معنويتي جديد كه با عقل و خرد انسجام وقوام و همخواني، كاملي
داشت."دوره ي تكاملي" . تحرك ويژه اي در افكار بشر ايجاد كرد. ودر عمق و ذات اين معنويت يعني دين اسلام
وپيشرفت وترقي وتعالي نهفته است.
وروح حاكم در آن، حكمت فيض بخش و بي پايان
الهي است.
در كش و قوس فراوان عقل مفسر
با عقل متصرف / عقل معاد انديش با عقل معاش انديش /عقل اصيل بنياد با عفل دگر
بنياد. كه از آن فصل تا كنون بنا به دلايلي مشخص گزاره فرعي، برابر هر نهاداصلي قرار مي دادند. ذات توحيدي، يه بشر
فرصت داده كه در بستر انديشيدن خود به كنش مستقل اهتمام ورزد.واين كنش مستقل متضمن به هم ريختن
قالبهاي وابسته، عادت هاي كليشه اي
و فكرهاي سوخته مادي قبلي بود.تا گذر
تاريخ به صفحه اي افتاد... كه دربرونداداسلام
ناب، انفلاب اسلامي را با همه ابعادش به جهانيان معرفي كرد. واين جريان،
سعادت كامل بشري را فرا
سو ي همه معيار هاي سطحي و فراتر از اندازه هاي
انگاره هاي موجود كنوني در جهان معاصر با استعلاي همه
مفاهيم آگاهي دهنده وموشكافانه از منفذ ي نو ونگاهي سازنده
به افق هاي بلند پيش روي انسا ن معاصر
معنا داده، تعريف كرد.
ورهيافتي وحدت بخش در شاكله هاي ثابت (بسته تكامل
فر هنگي) مفهومي برجسته بخشيد. توصيف (رويكردها وكاركردها):
1-تقدم هدف بر
ابزار(مقوله فرهنگي)2-عدالت خواهي
وآزادگي(سياسي واجتماعي) 3-پاسخ
كاربردي به سئوالات
چالشي (فرهنگي، آقتصادي).؟
-
مرحله اول ، دوره ي كه: قدرت جسماني در زندگي
انسا ن حرف اول بود(قدرتمندي)-
- مرحله بعد،تا همين
اواخر: دانش
وبهره وري و فن آوري مشخصه ي بارز انسانها
ي برجسته بود، وهست.(هوشمندي).
-
مرحله فعلي :كه به جوامع
انساني ،برخودار از آن اعتبار ويژه
و تام بخشيده است. در اين برهه توان منديهاي يك جامعه در تحليل
گام به گام موقعيت خود وچالش پيش روست. وتركيب آني برداشت هاي تعيين كننده وتاثير دهي نقش خود
، فعال در جايگاه شتاب پيشرفت جهاني است.
-جانمايه اين رخداد: يك
بسته حاوي "موج" فرهنگي است .كه عمدتا
در سه بخش بالا ديدگاه حاصل در انتظار را دنبال ميكند.كه به هريك بعنوان مكوناتي مرتبط با بخش ديگر در پرتاب
بسوي فضاي آگاهي بيكران، بتفصيل مي توان پرداخت. دراين مقاله سعي
شده
است. بصورتي مختصر وگويا به دامنه هاي كوتاه در هريك از موارد مذكور پرداخته شود...
-*فرهنگ: در لغت- بالا كشيدن-بر
كشيدن/درفرهنگ عميد:بمعناي دانش-ادب-علم-معرفت.
تعريف كلي فرهنگ:دستاوردهاي معنوي
فضائل عاليه-مجموعه تجربه هاي علمي وهنري وكمالات فردي واجتماعي بشر.و... را دربر
مي گيرد.
1-تحول فرهنگي: هرگاه عناصر ومجموعه هاي
فرهنگي نو در يك جامعه پديدار شود. و با زايندگي و پويايي وتحرك
محتوا ، در ساختار فرهنگي آن جامعه تغير بنيادي وتاثير پذيري عناصرفرهنگي وابسته ،
حاصل شود. با دگرگوني
نگرش ها، تحول فرهنگي بوجود آمده
است .
-پيشرفت همه جانبه ياتكامل
فرهنگي: نوعي تغير وتحول فرهنگي دردريافت كمالات وفضائل اخلاقي وعملي وعلمي است
.كه با گذر از مرحله قبلي و فعلي به
نقطه مطلوب مي رسد. وبار ارزشي خود در اركان واجزاء جامعه
نشان ميدهد. ودگرگوني فرهنگي با همه عناصر از صورتي ساده وبسيط ونا
پيوسته به هياتي پيچيده و منسجم ظاهر گشته
كه پيشرفت فرهنگي مي نامند.ومحصول نشاندا ر ي از انديشيدن واحساسات قوي واراده برتر فردي وجمعي
مي تواند باشد.
- ارزشها: تفكرات و احساسات عميق وريشه داري كه به رفتار افراد متعلق به يك جامعه
الهام ومعنا مي بخشد.ومحك قضاوت براي تشخيص قدر واهميت و تاثير ومرغوبيت و مطلوبيت
رفتار (دروني شده) در فضاي فرهنگي است.
- نظام فرهنگي : بر همين مبنا شكل مي گيرد.كه در برگيرنده مجموعه اي از
ايده ها وارزشها، اعتقادات و باورهاي جمعي وفردي كه متضمن نوع وشيوه نگاه ونقش
آفريني فرد بر موقعيت هاي متنوع در در گذشته ،حال، آينده است.با رويكردي مبتني بر پيشرفت درونزا-
خودباوري فرهنگي و سكوسازي فرهنگي بعنوان
ضرورتي آگاهانه در تعامل فرهنگي مورد توجه است.
و گروههاي نقش آفرين در اين مقوله بر سه قشرند:الف): فرهنگ
معنوي:فقيهان-محققان وپژوهشگران و نويسندگان_هنرپيشه گان –فلاسفه-شعراء ادباء كه
مولد فرهنگ معنوي جامعه هستند- ب)فرهنگ غيرمعنوي: مخترعان- مكشفان- دانشمندان و
مبتكران- كه با ابداعات و اختراعات وارائه نمون كاري جديد: موجب تحول در فرهنگ
منعوي جامعه مي شوند:بالطبع پيشرفت تكنولوژِي جامعه با افزايش وتعدادوتلاش اين گروه
شتاب بيشتر مي گيرد . ج): روشنفكران و
دانشمندان : معمولا گروههاي بسيار كوچكتر و اختصاصي از افراد جامعه هستند. كه در
خلق و انتقال و نقادي وتحليل و اناليز
مسائل روزمره سهم ونقش اول، دارند. اين عده، كه شامل رهبران ديني. –دولتمردان-
دانشمندان –نويسندگان، فلاسفه و انديشمندان مذهبي و فرهنگي – نظريه پردازان و
مسفران سياسي مي شود.
وجه مشترك سه دسته فوق كه كما وبيش: ارتباط مستقيم و غير مستقيم با
فرهنگ يك جامعه و احساس مسئوليت و تعهد به خلق وزنده داشتن انديشه ها و تقويت امور
ذهني و نگرشي مجموعه فكري، نقش اساسي را مي
توانند در پيشرفت جامعه ايجادو ايجاب،كنند.
2 -عدالت خواهي و آزادگي:فرصت
هاي برابر، براي استعدادها ي متفاوت، وقابليت هاي متنوع و ظرفيت هاي مختلف يك
قاعده كلي است. وماهيت عدالت:
_ روح حكمت و فضيلت كه تائيد كننده عدالت وآزادگي، در رفتار است. ...سالها
شاهد به برده كشيدن انسانها، بوسيله مدعيان برتري نژادي، بر ديگران در آتن، انگليسي ها در هند،كوچ دادن
اجباري سياه
پوستان ازافريقا به اروپا و امريكا، ارمن كشي تركها، يهودي سوزي ژرمن
ها، رژيم آپارتايدي در افريقاجنوبي،اشغالگري قدس ومسلمان كشي صهيونيستها در فلسطين
،كه با اخراج اجباري از سرزمين پدري، همراه با تحقير بود. هيچگاه نمي تواند. اين
بخش درعدالت ستيزي از چهره علي الظاهر
مهربان ،مدعيان قيوميت دنيا،
امپراطوران، استكبار، كمونيسم، دموكراسي غربي و استمعار، پاك شده ببيند.. چرا كه
آن رفتار، در قالب جديد با روشهاي نو و در چهارچوب روشهاي ديپلماتيك ومصالحه درمذاكره
(كنوانسيون ها /پروتكل ها/قطعنامه ها/)
تحت عنوان، حقوق بشر/دمكراسي/توسعه كشورهاي عقب مانده(عقب نگهداشته شده)/مدرنيته
و.... قراردادها و با حق وتو و قطعنامه هاي
شوراي امنيت (فعال مايشاء) صورت گرفته
وميگيرد.. . وبرده كشي مدرن وبدون
تازيانه، ارائه مي شود و دوره روشن مندي،در افكار عمومي جهانيان: با تكيه برتجربه اصالت باوري با يادآوري، دورانهاي
گذشته بر حال جوامع بشري تمركز آگاهانه اي دارد. و با اهميت فوق العاده قائل شدن به معنا ي وجودي
انسان، وجهان، آثار تحرك واهداف مترتب بر محتواي آن دو
با هستي شناسي و معرفت يابي به تفوق
هدفمندي تاريخ بر احساس و ادراك سطحي اقرار واعتراف مي كند. و شكست مدرنسيم
محض وافراطي را از اواخر قرن بيستم
به علل: الف )انحطاط فرهنگي اخلاقي
و...ناشناس ماندن انسان براي خود ب)- خمودي عاطفي و تامين نشدن آرامش واقعي انسان
با همه ابعاد پيشرفت و رشد رفاهي ظاهري3- تباهي قراردادهاي نيم بند اجتماعي،
"حقيقتم را آرزوست." فرياد
مي زند.... و رفته رفته بد بيني فرد برپايه، عمل فعلي ،واستعمال معيارهاي دوگانه،
دنياي غرب، سايه انداخت و اين موجب گرديد. تعريف عملي عدالت كامل خواستا رشوند؟ و اينگونه ذهنيت، افراد در زمين به دنبال عدالت
حركت راه افتاد.... .زيرا كه تناقص آشكار، بين
معيار هاي تحميل گرايانه، سرمايه داري و تركيب هاي تجمل گرايانه، وارباب
مآبانه كه مبتني بر لذت جسمي بود و خصلت
چند بعدي در نهاد انسان را اشباع نكرد. انتخاب واجتماع و آميزش سياسي را
بصورت دوره اي با سيطره
"قيفي" مديريت واحد نهايتا (نظام غير منصف ) تك قطبي براي جهانخواري به
پروژه انحصارگرايي مطلق در سرمايه – قدرت –
دانش فقط براي حاكميت شبكه اي بر جهان بوسيله سلطه سالاران، توصيه مي كرد. و اين يعني نفي عدالت در كل جهان ويا تفسير دوگانه از عدالت
براساس منافع خاص.
- آزادگي :افزايش خود آ گاهي ، كيفيت بخشي بعد انساني وارتقاء
خود اتكائي، براساس معرفت منزلت
وجودي،ظرفيت افزايي در حق شناسي وقابليت انتخاب و رها سازي ذهن درگزينش مطابق با اصالت مقبول برابر معيارهاي
تعريف شده در خلوص يابي روحي. و بريدن از مطامع و لذات و شهوات عنان بريده نفساني وپيوستن به آرامش روحاني.
واين گونه، روشني ذهن وحصول بصيرت معمول : جانشين سليقه واحساسات ، و تحميل پذيري قرار ومدارهاي
ظالمانه،اغوا گرانه وما يوس كننده ميشود.
ودرسير به سوي حقيقت آزاده بودن را درك
كرده وبه اوج كمالات وفضائل انساني نائل مي شود.
- براي بسياري از انسانهاي امروزي محرز شده است. كه رفاه خشك و بي روح
، زندگي سراسر تجملات وماشيني هيچگاه سكون
مطمئن وآسايش تامه اورا سامان نداده ونمي
دهد. وبرهمين مبنا
خواسته يا نا خواسته خلائي در وجود
"خود" در زندگي "خويش" احساس كرده كه سراسر اعتبار ش را
زير سئوال برده است. و با همه شلوغي و پر بودن فضاي پيرامونش از انواع "غوغا" تنهايي رنجورش كرده
وبراي رها شدن از اين هاله دهشتناك،
فرياد نجات سر مي دهد.وميداند چاره نجات از دنياي مادي ،آويز شدن به حلقه كيهان معنوي، سنجاق شدن به اعتقادت،
چسبيدن به تحرك وذائقه اخلاقي، است.
(3)-وازسكوي اين باور، ره
سويي به اسلام، دين تكامل دارد. و باور هاي تعين كننده اي براي پيشرفت با ماهيت خود در نظر دارد.واكنون براي بسياري از جوامع آشكار
گرديده است. كه تكيه بر اين دين،
در فرايند پيشرفت خود يابي، يك ضرورت واقعي است.
- جامعه متحرك وسرزنده :آينده گرا بوده وهميشه عناصر نو وتازه درآن ديده مي شود.ويعني مدام
درامتداد تازه شدن وتكامل يافتن مسير بسوي كمال واعتلاي معنوي و مادي نيز هم هست .وهمه
بزرگان ومتفكران براين نكته تاكيد دارند : كه عامل پديده تحول خود انسان است.
وبصيرت واراده وآگاهي وشناخت آيده ال آفريني وآفرينندگي از نقش انسان در تحول
اجتماعي حكايت دارد.
- تحول در جامعه واقعيتي است . كه همچون سايرواقعيتهاي جهان طبق اصول
علمي و اصطلاح قران : سنت وروايات . انسان به ميزاني كه اين اصول را ازطريق تلاش و علم كشف مي كند. –ازطريق
ايدلوژي و..... برنامه ريزي فرهنگي – اقتصادي- اجتماعي و سياسي و باانتخاب گزينه
هاي ديگر و حتي قانوني به جاي قانون ديگر، يعني بكارگيري ، قوانين علمي موجود در
زمينه ها ي متنوع معنوي ومادي در واقعيت فوق مسير طبيعي و كمال ........آن را
بدلخواه تعيين مي كند. و شخصيت فرهنگي توانمند خودرا معرفي مي كند.
- هركار اعتقاد اجتماعي و فرهنگي يا اقتصادي وسياسي و اخلاقي وقتي ارزش، پيدا مي كند. كه : نسبت به آن شناخت
كامل و قلبي داشته باشيم.و در راه ....آن به تفكر و انديشيدن همت بگماريم. و وقتي ملتي به اندشيدن و خردورزي در حوزه ي موضوعات
فرهنگي اعتقاد و اجتماعي و امكانات و قابليت ها استعدادهاي موجود در جامعه خود آغاز كند هيچ نيرويي خارجي و داخلي
نميتواند.مانع توسعه وپيشرفت او شود. و اينجاست كه ابزار بعنوان مقدمه و هدف (كمال)به عنوان نتيجه در مجموعه حياتي
انساني هيچگاه جاي خودرا باهم عوض نمي كند.
- دريك تعبير، هر ملتي براي خود جايگاه شان و منزلت واعتباري در فضاي
فرهنگي قائل است .كه مايل است. ديگران
برايش، برسميت بشناسد و اين ملت است كه عدول و تواضع نابجا درمنابع، منافع، فرهنگي اش را،
برنمي تابد. و اين همت ميسر است. با كار و مجاهدت.
نتايج بحث فوق:
_ديگر نمي توان مسوليت تكليف را به دلخواه تعيين و تقسيم كرد.-
......روشنمندي: انديشه پاكي، كه براي
تمام بشريت در اين پروسه براي رسيدن به هدف و آرزوي بي بديل، يك نگاه ويژه، است.
-
سعي وتلاش براي مردماني كه فطرتشان خواستار عبوديت در وحدانيت،
هستندمثال زدني است.
بعد ازبندگي قدرت، ستمديده
گي ازثروت وپراكندگي ازتزوير – احساس صادق بسراغ انها آمده است.
- درحفره اجتماعي، ناشي از فقدان يك اعتقاد كامل ومذهبي،در اين حالت
آدمي بصورت خود كار فروغ روشنگر را جستجوميكند .
- يكي از اعمال مخصوص ذهن عمل مقايسه است.(سنجش) ازلحاظ ترتيب، قدرمسلم
اينست . كه اين عمل، پس از عمل تحصيل
وتبديل وتعديل. وقتي پيدا مي شود كه حداقل دو دوصورت از آن شئ در پيش ذهن خود حاضر داشته باشد، و تطبيق دراين
صورت حضور دارد.
-تلاقي وتداعي وتلازم دوتصور ذهني گاهي بجهت مشابهت است. در عين حال
معمولا با مراجعه به وجدان و ضمير انسان
مي تواند دو تصوير روشن و واضح از دو
مفهوم ارجاعي دست مي يابد. با مقايسه و در اين حالت با تمييز
وباز شناسي، تشخيص برتر يا ممتازحاصل مي
شود. ودركنارآن تكليف نهايي و مسئو ليت اجتماعي و تعهد اخلاقي از اجزاء تحكيم
بخش(رهنمون) به نظام قاعده مند رشد وكمال
يابي است.
تشخيص وتميز شي ، از غير خودش بوسيله جزء اختصاصي ، اصطلاحا معرفت يا شناسايي به شناخت عميق ختم شده است.
-
ارسطو و جميع حكماء دوره
اسلامي عقيده دارند. كه محسوسات ومعقولات اوليه
وآنچه با رعايت اصول منطقي كسب شود حقيقت است.
اندازه گيري ميزان حقيقت يابي دشوار ، ولي تشخيص دريافت آ ن آسان است.اين
واقعيت ، خود را برجسته نموده كه بعنوان سرمشق فعال، در اين دوره هيچكس و هيچ
عاملي قادر به محروم كردن انسان از آن
نيست. چون در اين مبحث اجتماعي: عزت نفس، محبت وپذيرش صادقانه، روابط بالسويه
انساني،خودشكوفايي باورها
– (برجسته مطالب وخواسته) تعيين كننده سرنوشت است.
-بناي رشد فكري وفرهنگي هرجامعه دين بوده است. بطوري كه وقتي استاد
تاريخ يامورخ مي خواهد تمدنها وفرهنگ ها
را باز گو كند، به رشته تحريردرآورد يا تدريس كند.خواه ناخواه سر رشته مطالبش با
محتوا وماهيت فرهنگ (اعتقادات، آرزوهاو باورها) وجايگاه يك قو م به پيگيري
آرمانهايش، مي ستايد يا سر زنش ميكند.ورفته رفته متن موضوع به گفتمان ديني
يا شاخه هاي برگرفته ازآن، گره مي خورد.ومصاديق
فراوانش درپيوند اكثر تمدنها به مردان بزرگ/عبادتگاهها/مكتب ها/ميدان ها/ آ
تشكده ها/ قربانگاه ها/ وادعاهاي آنچناني حاكمان وفرمانروا هاست. وتمدنهاي كم وبيش
بزرگ تاريخي بدون شك ، خواستگاه ديني اش را با قويترين نشاني مطرح مي كند. دريك
عبارت به بينش(توحيدي) نغزجستجو شونده مي رسد. كه به عنوان بينش برتر علمي وتاريخي
به جامعه وفرد، نوعا فهم وكشف درست مبدا ومعاد(مقصد وغايت را تبيين مي كند).اين
شناخت، آگاهي و رهايي انسان رااز ماجراهاي تو در تو، وبي پايه، آزاد مي كند. شا هد ي از تاريخ ايراني:
_ (نمونه): ويل دورانت در جلد چهارم كتاب تاريخ تمدن، مقاطعي از
تاريخ تمدن اسلامي را به نام دانشمندان
ايراني نام گذاري كرده است،دوران خيام، دوران سعدي و....، و او در اين كتاب
از دانشمندان بزرگ ايراني كه هم زمان با قرون وسطاي اروپا در مكتب خانه هاي
علمي،آزمايشگاهي مجهز وبيمارستانهاي پيشرفته ي آن زمان، پايه هاي اساسي علوم امروزي مثل رياضيات وجبر،فلسفه،شيمي،نجوم ،
پزشكي،موسيقي،... را بنيان گذاري كرده اند نام برده ودر مورد آنها توضيح داده است.
خوارزمي را مهمترين شخصيت علمي در رياضيات
دانسته،ابوريحان بيروني رافيلسوف، مورخ، جغرافي دان، رياضي دان و منجم و.... معرفي
كرده كه درهمه اين رشته ها، نوشته و تحقيقات مهم وابتكاري داشته است. و در پايان
ابوريحان بيروني را "لئوناردو داوينچي" مسلمانان توصيف كرده است. ويل
دورانت علم شيمي را يكي از دستاوردهاي مسلمانان دانسته واعتراف كرده است. كه
نخستين بيمارستان،نخستين داروخانه ونخستين موسسه دارو شناسي را مسلمانان ايجاد
كردهاند.او در مورد زكرياي رازي مي گويد:... يكي ازمعروفترين طبيبان اسلامي "رازي" است كه مثل اكثر دانشمندان و
شاعران بزرگ عصر خود ايراني نژاد است... در مدرسه ي طب پاريس دو عكس رنگي از دو
طبيب اسلامي اويخته شده كه يكي رازي وديگري ابن سينا بزرگترين فيلسوف ومعروفترين
طبيب مسلمان است. ويل دورانت دربخشي از تاريخ تمدن، دانشمنداني را كه همه ايراني
هستند اينگونه معرفي مي نمايد.: ابن سينا ازهمه نويسندگان پزشكي....برجسته تر
وكتاب شفا وقانون او در اوج كمال است....ودر تاريخ تفكر انساني ايراني، از تحقيقات معتبر به شمار مي آيد.
ابوريحان بيروني بزرگترين...جفرافيدان / جابربن حيان بزرگترين
....شيميدان و... .
_ و اكنون درخشش خيره كننده، در ميادين علمي توسط جوانان كشورمان كه نشان دهنده ي نبوغ و برتري
انديشه وتوان علمي ايراني نسبت به سايرين است.(قرار داشتن در بين چندكشور برتر
جهان ازحيث جهش وتوليد علم- وكسب رتبه نهم
در تكنولوژي نانو دردنيا ) تحسين دوست ودشمن را برانگيخته است.
_گردانندگان ومديران ارشد بسياري از موسسات علمي، پزشكي،و... بويژه
درآمريكا وكشورهاي غربي، ايرانيان هستند. مركز فضايي آمريكا، دانشگاههاي
معتبر،بيمارستانهاي فوق تخصصي و.... وشاهد حضور تاثير گذار وكليدي ايرانياني است ، كه جامعه غرب
با همه ادعاها به دانش فني آنها سخت محتاج است.
ايرانيان، در توانمندي، به
جهانيان اثبات كرده اند، كه در هر شرايطي، توانايي اثر گذاري در بخش هاي زيادي ازقضايا
و جوامع پيرامون و وحتي دورتر – وبرجسته
تر اينكه در كوران حوادث و بروز تهديدها، فرصت آفرين وزمينه ساز درخشش هاي فرهنگي وتمدن،
نمونه تاريخ بوده اند. ...
........بخشي
از پيام انقلاب اسلامي و نحوه عبور از موانع و وضيعت
موجود در جامعه جهاني، نشان دهنده و باز
كننده راه مدار هاي فراموش شده در محور
تكامل و عدالت وآقايي و استقلال فكري در فراخناي منظومه سعادت معنوي ومادي
براي يك شهروند بين المللي است
واتصال دهنده به منبع روشني والهام بخش بينش فعال جهاني تبديل شده و
واين پيام بوضوح در سراسر جهان، شنيده اند. ... وبعنوان طرح جامع ومعيار
مرجع
(روشنمندي )در انديشه كمال مطلوب، خود نمايي مي كند . و رهنماي رفتار
فرهنگي واجتماعي ودر پرتو اين چراغ، راه صحيح حركت، (نجات بخش ) دردو راهه
سرگرداني ورهايي، "الگويي"
شناخته شده است.
وبدين نحو در فضايي حداقلي،
چهار چوبي با تحرك حداكثري و رو به جلو ديده شده ومطرح است.ودرقالب:
بهره گيري از ايمان /هوش/احساسات
پاك /تدبير_ به تغير نگرش هاي رنگ باخته مادي محض، كمك كرده و نگرش
حقيقي قوي از افكار عمومي جهاني، مي شود.-
با پيدايش معيارهاي عيني كه تفوق خود را رفته رفته بر معيارهاي
انتزاعي، رسميت بخشيده، كميت تحرك
وكيفيت عملكرد موجد قضاوت مطلوب در
قضاوت افكار عمومي جهاني است. در واقع جوامع
برمبناي نظام كنش ها به تبع ارزشها و هدفها ي برتر وپذيرفته شده
همگاني، ضرورت تشخيص بهتر از بدتر را ملموس تر يافته وبرآن ابرام دارند....
_چرا انگيزه محوري و پرسش مركزي (امروز افكار عمومي جهاني)
پيرامون قضيه عدالت خواهي و آزادگي طلبي
است ؟
-براي سنجش وانتخاب موقيت و موضع اجتماعي عمدتا 4 چهار شاخص سرريز
اين منبع لايتناهي است:
الف)- تنوع معيارهاي كيفي در
پاسخ گويي به نيازها وضرورتها
ب) برتري تعادلي وزني وحجمي وگستره تاريخي در انتقال مفاهيم
ج) تفاوت اساسي " هميشه نو بودن" در زير ساخت ها و رو ساخت
هاي فكري تمهيدي / تدريجي/ تضميني /تكميلي، سازنده ارزشهاي مقبول همه انسانها
د)كاربردي شدن مباني نظري اسلام ناب (راه حل نهايي)- در بحبوهه شكست وعدهاي
آرماني كمونيسم/ امپرياليسم در راستاي اداره جهان معاصر......
سوالات انبوه ومكرر
1-حادثه اصلي چيست.؟ گردش ودوران نسخه پيچي، دانشمندان وانديشمندان
وتئوريسين هاي غربي "نوعي" درمانگرا نبوده ،مسكن ها ي موقتي بوده
وآستانه ثبات وانتظار علاج از آنها درخلال
تجربه يكي دو نسل، درهم شكسته، وكهنگي از بدو زايش ، همراه داشته اند.ورنج ها و
درد ها عود كرده اند. وتنها شگرد دائم نسخه پيچان، عادت دادن افراطي به آن مسكن ها
بوده است.تا جايي كه بهاء واثر تسكين بخشي آن نيز، به تكرار از دست رفته است.
2-علت شتاب وعجله در جنب وجوش آگاهانه بشر براي رسيدن به وعده
گاه حقيقي چيست؟ يقينا انسان نمي خواهد لغزيدن دوباره در
سياهچال ها ودلان هاي سياست بازان وفكرهاي محدود وعاجز از
"بار آفريني مخصوص" در
پيوند همه جانبه جسم ورو ح بشر را تجربه كند.
3- چرا تنكولوژي و انفجار اطلاعات بر خلاف ادعاي خود برتر بينان به
تنهايي وخودي خود، جوابگوي سير نيازهاي بشر رها شده در وادي دهشت زاي دوران معاصر
نيست؟ اولا اينكه گرانيگاه دانش
پيوسته در حال حركت است. ثانيا منبع لايزال وجوشان آن غير قابل
دسترس واحاطه براي انسان بركل
حواشي آن محدود است.ثالثاً دامنه
نامحدود شعاعي آن نيز خود مجهولات جديدي بر
محدويت هاي روزافزون انسان است. و تاخيرات حجيم قبلي خود فاصله اي غير قابل جبران
است.
رابعا- انسان نمي خواهد ونمي
تواند وابسته و محصور مغز ها ودست هاي مجموعه هاي انحصار گرمحدود ومعدود باشد. چرا
كه ماهيت انساني چنين اقتضا دارد كه توليدوارزش آفريني دستمايه خود مانند برابري در بهره برداري از
مواهب خدا دادي برايش لذت آفرين ورضايت
بخش است.
4- آيا پراكندگي وتشتت تصنعي موجود درايجاد اختلاف افكني و اختلال
آفريني وقطع كردن همخوني( قوم وخويشي)
فرهنگي ومسافت آفريني تحت تاثير پارزيت ها، جهت دار است.؟ - بله اين اين
واقعيت تلخ و روشن، سلاح كشتار جمعي برابر افراد وافكار مصلح ونيك انديش از
كاربردي ترين كاركردهاي سلطه گران وسرمايه داران منفعت طلب وزياده خواه همواره
تارخ بوده است. عليرغم تلاش وجانفشاني وفدا كاري انبياء، ائمه ،اولياء وشهداء
و....صالحان ومناديان حقيقت، اين القاء ات سوء و سم پاشي ها با عناوين دهان پركن، ا زقرائت هاي چند گانه از دين و معادو اصالت
دادن به دنيا وپائين كشيدن ارزشهاي هاي انساني، تميز وترجيح نژادي و تقسيم امتيازات
با معيار دو گانه و قانون تراشي براساس
موقعيت ويژه خود ودر مجموع هرم بندي اجتماعي چنان كه منافعشان ايجاب مي كرد. همه
وهمه از سناريو هاي پشت برده اي بود كه بمرور به اكران گذاشته شد. و با عاقل ترشدن
دنيا هم پوشالي بودن عروسكها و هم تزوير كارگردانها در اين صحنه خيمه شب بازي محرض
گرديد.و انها با اينگونه ترفندها (دمكراسي، حقوق بشر، كنواسيون ژنو و....) كه خود
به اعتبار زيبايي در لفظ واضع آن بوده و عجالتا خود هم بهره بردار .با ايجاد
انحراف در ذهن عموم در دريافت حقيت از رسالت
موجودجامع الهي، خلاقيت هاي درك را، مانع بوده وسقف پرواز را خود تعين كرده اند.وحالا
تشكيك در اصل وفصل اين ماجراها وظيفه شناسي ونقش حساس وپنهان
مانده بشري در جستجوي تازه ، ره پوي شميم نو است.- حتي در عقلانيت سياسي
روشن گرديد كه بشر به حكم طبيعت خلقت با در نظر داشتن قابليت ها وزمينه ها (هر
كدام حق نامحدودي براي تحصيل ودرك فضائل دارندومتوجه لزجي وموضع امواج سوء شده ،
وآماده گي مبارزه، با چيره خواهان بر هوش وگوش هاي وچشم هاي بيدار را پيدا كرده اند)
و...
5-
آيا امتيازات و مزايا وپيشنهادهاي حيرت انگيز از طرف استكبار و
اطياف وابسته بايد ناديده گرفته شود؟ و
اكنون توجه به توازن تشكيك در مقابله با شگرد و ترفندها كه بخش بي دفاع
جوامع را
هدف مي گيرد.(يعني انجا ....كه احساس نياز وجود دارد.) نگاه و رويه هشدار
دهنده اي
است. كه مستمرا جزء تماشاچي و بي دفاع را
متوجه عمق فاجعه بعداز ماجراي پذيرش مزايا ظاهري وفريبنده مي كند. وتوجه مي
دهد كه
وقت كنار گذاشتن و نپذيرفتن مزاياي كه متعاقبا تبديل به امتيازها
وفرصتهاي از دست
رفته مي شو د، هم اكنون است...از محتوا ي خدمت هاي خيانت زا و حمايت ها ي
جنايت آميز پرده، برمي دارد. وستاره راهنما (رهبر معظم انقلاب اسلامي
اما م
خامنه اي) در حمايت حضرت ولي عصر( عج)- با بيدارنمودن و جدان جمعي و
احساس مشترك و
اقبال درخشان پيشرو اميد پابنده در مسلمانان ومحروما ن عالم به رهايي از
ظلم وستم
بعنوان فرياد رساي حق، نگاه جهانيان را به ايران اسلامي، معطوف نموده
اند.....
_همانگونه
كه كمونيسم از
هم گسيخت- ديوار برلين فروريخت. تلسون مانده بعداز 25 سال دوباره آزادي،
جست
وخيز روي تخته سنگ هاي خاطرات كودكي اش را در اطراف خانه تجربه مي كندوسلطه
(سياه
نه) محكوم به شكست مي شود. و توده عرب، بهار عرب
به فرا مي خواندش. و صهيونيزم خودر
را محاصره مي بيند.وجنبش ضدوال استريت به ميدان مي آيد. و قشرهاي مختلف
اجتماعي در سراسر عالم، نابرابر يها را شناخته به شكلهاي مختلف محكوم مي
كند.و عطش براي آزاد شدن از امتيازات
حبابي كه تحقيقرشان مي كرد.و آمالشان را تهديد. بعنوان
كسب كرامت انساني به قاعده و اساس تبديل مي شود كه همه
محاسبات تحليل گران اتاق هاي
فكر سياه بهم ريخته، فضاي نو ،فضاي فرهنگي وسياسي جهان شده و مو جب
وحشت
استكبار گرديده است.
_ آيا با (پير شدن جهان) بمعناي جزئي از نظم كلي حاكم بر سير
تكاملي مي توا ن اشاره اي به (خوديابي)
داشت.؟ به عنوان جزئي از نظم امور، بله.
...... ؟ پس از آنكه استعداد هاي قا
برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید: