سوله ایرانی سوله ایرانی .

سوله ایرانی

گپ یمویه

گپ یومیه:

خاطراتی از کنگون قدیم (3) – سرنخ؟ یا گروک؟

                                    

...  از بچهای فرزی که از کرت ،کُور، کٌنار،گز ونخل، سی چال بنجیر مثه مرد عنکبوتی بالا می رفتن، کمتر بچی بید. که دس وبالش وپر وپاش زخم نباشه یا ناخون پنجه  ی گوتوو  پاش بخاطر پیش پا خوردناو انواع  هپو خوردنا توبازی، دار چلک زخمی نباشه  واونا که خیلی با کلاس بیدن با یه کهنه  ولچ پارچی با ایدین سرخو بسته بیدن وناخون هم لکوو بید.که عموما چول سبخ بید ویه پشی محلی هم همیشه همراهش بید....اما سللوم  که  هر چال بنجیر دم دسی تو برنامه اش بید.یه بار بچیله تازه پر دراورده ای تو کلاس اورد. ویه روزهم  خفاش تو پاکت صابون نهاده بید واورد تو کلاس درس.وبین درس ودانش اموزا  ولش کرده بید.خفاش هم خو چشش بیدو هم کلاس سیش عجیب وغریب .بچها از ترس زیر میز رفتن از ترس اینکه مبادا  خفاش به سرشون بخوره وگردنشون کج بشه. معلم هم دفتر کلاسی ری سرش نهاده بید ودوو طرف مدیر، ... مدیرهم قضیه خفاش را خاتمه داد و کنگ سلوم گرفت از مدرسه صحراش کرد.اما سلوم هیچ وخت  از ناجنسی ها دس نمی کشید.واهالی محل از دستش آسی بیدن.مثلا: بعضی  شوا  پشت  بون های که  تاز ه  گل بونی کرده بیدن میرفت واز بالا تو تاریکی شو کلمپ (کلوخ) تیر رهگذر ا می کرد.وخیلیا ی که رد میشدن با ای جریانکو خیلی می ترسیدن. وپا بفرار می نهادن وکم کم برای بعضی جا افتاده بود که اونجا جن داره؟ واز برنامه سللوم غافل؟ ومی گفتن : شیطونن، جنن، عفریتن،؟ نمی فهمیم چنن؟ وشوا کمتر کسی اونجا رد می شد.تا  اینکه کار اوسا سللوم اونجا لنگا ابید.ورفت وبرنامه ای د گه ؟ خیط ومکسری پیدا کرد.و نصفه شووی، یه سرخیط به دق الباب خونه بنده خدائی بست.ویه سر دگه اش از بالای در وپشت لوله ی کابل برق رد کرده بید تا سر کی چه ؟ و خوش قایم وابیده بید. هر چند وخت یکبار خیط را شل وسفت می کرد.وبه اصطلاح (خیط را از راه دور کنترل می کرد.)و صدای دق الباب را به شکل درمیآورد.صاحب خونه هربار می گفت : کیه؟ کیه؟ ولی  جوابی نمی  شنید...و برمی گشت... واساسی داشت کلافه می شد بخصوص که در را باز می کرد وکسی نمی دید.؟ وشوو بعد هم به همین کذالک؟ شوو سوم، یکی ازهمسایه ها  خانواده گی کمک   ا مده بودند...خلاصه، تققه ی اولی خورد، وهمسایه ای که تو خوش بهروز بید؟ و به خیال خوش دل شیر داشت ، کنار در از داخل ایستاده بوده که مچ جن بگیره؟ رنگش پرید وبسمت اتاقها دوید.وبقولی نزدک بید زهره ش بترکد... پس از این ماجرا پسرش گفت: "بوا همی دلت بید"و رفت" در" را ورانداز کرد.ومتوجه شد که خیط به دق الباب بستن. آروم به بقیه خبر داد که پیداش کردم.؟ وبعد گذاشت تا مزاحمت بعدی. ویواش دنباله خیط را گرفت ورفت تا پشت تیر برق. ودید... به به سللوم؟، ساندویچ  نون وخرمایی مرتب دو دستی می کله چونه؟ گوش سللوم گرفت وبقیه هم اومدن تا جن دوپا را ببینن؟ کنگ سللوم با خیطش گرفتن وتحویل "بواش" دادنش.و پس از گله وگمنه واظهار شرمندگی فیمابین ."بووی " سللوم کوتاهی نکرد شلنگ سر لوله ی آووی  در آورد. و چندتا مالوند به سللوم . .. (کربونم بگردی جن ویبی ها صوا عاقلت می کنم)....... وصبی سللوم زنبیلی دسش دیده شد که بوسیله بواش تحویل جالبوت موینی دادنش. وگفت حالا برو لیخ بکش وبارز کن، بچی گنه.... بواه، بواهم، بواهی  قدیم، بچچه  گت می کردن،خدا بیامرزی....َ           





برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۲۰:۱۲ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)