سوله ایرانی سوله ایرانی .

سوله ایرانی

گپ یومیه:خاطراتی از کنگون قدیم (8)

گپ یومیه:خاطراتی از کنگون قدیم (8)

هد اگ؛ "هد گ "

 روزای که دریا، پر، خالی ویبید وگاهی بو سهکی نفسش ازخور گز بلبل ،  تا خور عبدالسلام تا باغ شیش سی خیلی ها قاصد بید. که اوو عوض ا بیده و موج وکف با حرکت خشون نشون میدادن که از سکون وکم تحرکی بدشون میاد وپاکی دریا با غوغی موجش تو طاقچه ی خونه های محل و   با لالایی خوندن  دیای قدیم سی طفل ها ی  آنروزا قاطی  ویبید ومی پیچید  سی اونای  که مردای امروز هسن، تو محتک وکروپیچ، خواب ناز میرفتن،  لالایی دیا برای طفل ها  از دگایگ خوآور تر بید. سی چه که تو لالایی دیا به بچه ها درس تلاش وزحمت میدادن وشفارش میکردن که رفتن به مکتب وخوندن درس امید آرزوی اونا هس، که باید براورده ویبید. وبچه گتر هم لب دریا محل بازی شون بید. وقتی موج جلو می اومد عقب می رفت ری او لمرای مرطوب که راه می رفتن جی پاشون می موندتا موج بعدی اما از و اثر پاها فقط خاطراتی بیشتر نمونده، یکی از مشغولیاتی که بچه  ها داشتن، هد گ بید، با خیط ومکسرگاهی هم با مشخله ومکنار و آرد. وبیشتر موینایی که ای طوری میگرفتن، می بردن خونه  وتو توه ه نونی می برشندن وبا خرما می خوردن که چه بامزه بید و مقووی. ومحل صید  تو گوودی بید... و سی قلاب طی اسکلی آهنی وپله ی آهنیش که ماشوه ها  ریش، می بسن، ویا ری اسکلی سنگی سی جی هداگ روزای که نببر بید با هم کلنجار بیدن، اوزاره هداگ با خیطی چند متری، بلط یا مهره یا یه سنگ سی لاخ وچند تا قلاب تو قوطی چبریتی وبعضی هم شباط سی شب درس می کردن، سی هدگ با جالبوت وسایل بیشتری می بردن ومنتب باشون بید. چند تی هم با بوچ تو کیسه نیلونی یا با بند یه چی در حد جلیقه  شنو سی هدا گ  درس میکردن، ئیم یا (هیم) از کرم ودوچ وبلبوح و د مبل هایو وخمیر و نغر وکمچه تا گوشت بعضی موینا مثه، چلغ لغ ،  حشینه و چش برو .وپشت سوزو و.... کرم  لب دریا گاهی وقتا که عامله می کشیدن یا بین پر خالی او، با نصف حشینه وسوت زدن و پیدا وابیدن کرم  از جیی که موج عقب میرفت کرم از سوراخی بیرون می زد سی حشینه بخوره ومی گرفتنش وتو قوطی،... دو چ وبلبوح ودومبل هایو ایناهم تا دلت بخوات زیر سنگهای لب در یا البته با مراسم خاص.  وبچه ها بیشتر از سر سرگرمی وبازی سی هداگ میر فتن وکنار او تو دریا شنو میکردن، ستاره وسینی ازی چیا هم جمع میکردن ، ومعمولا موینای که می گرفتن با شباط : شبشبو/ بیاه / ودنور واسلاس بید. وکم بیش موینای : زمین کن ، اگل، ارازی، شعری، با قلاب وخیط میگرفتن،یه برنامه خاصی هم سی گرفتن موین داشتن،مثلا : تا موین نبر می زد  ری خیط شب میزدن، بلکه وی مشتن تا موین فلاب ببرت وبعد میزدن ریش تا اساسی موین قلاب غیط داده باشت.     وسر سنگ وجای خوب سی هدا گ هم اسم سی خوشون داشت. تو یکی از اوزوزا که نببر خوب بید، حموود که ری حساب سابقه  ونرگدیش ری سنگ پهنی، همیشه می رفت واونجا می نشس، چن تا بچی دیگه هم ای ور و اوبر و ایساده بیدن.... او روزکو هم رفت اونجا وشروع کرد خیط انداختن و هبیث هم نببربید. عبود که خیلی هم خوش نیت بید ومعمولا بدردش  می خورد...  حموود هم خوش نداشت که کسی غیر خوش کارش روو باشه، اومد گفت حالا خیططت شییر ویبوت ، هی کوود کردی؟  یه کمی  هم  وال تا مو هم اینجا هدگ کنم. ...  رما دد بستن. تو گوش حموود نرفت که نرفت، عبود نشست وسی ری دس حموود سی می کرد. وبعد یه مرتبه به حمود گفت فهمیدی بوام  اینا دیشو از گطر رسیدن ؟ حمود با بن کنگش یه کمانچه ای زیردماغش کشید وگفت ها ع راس میگی چه اورده؟ عبود گفت هیچ یه دلی حلوا مسقطی یه کمی هم ؟سم  سبال . ..  والی یه کمی جات هداگ کنم. افرین ؟ و.. حموود گفت : بیو بووا  مو از کی سیت میگم بیو،  بیو هداگ کن  مو وتو ازی حرفا نداریم.. بیو وعبوود جی حموود ری سنگ  نشست وکلی کیفش کوک آبید ...   وبعد از تمام شدن وقت هداگ 0عبود  طرف خونه  راه افتاد.  حمود هم چند قدمی پس سرش گرفته بید ودما ش می رفت. نخیرحموود راه  خونه ی عبود هی میرفت . وخوش رسوند به  عبود، حموود  : خاب حلا که دیگه ه کمی حلوا مسقطی سی مو که میدی؟ عبود: اچوء سی چه حلوا ؟ حموود گفت: مگه نه مو جام دادمت تا هدگ کردی؟ عبود : برو عامو اولن تو صحاب اونجا که نیسی ؟ بعدش هم نه بوام از سفر اومده ونه حلوا داریم . فقط ای  یا د ت باشه که وقت خوبی وکمک  کردن فکرکن هرکس طرفتن، حلوا دارت یا بواش از سفر اومده  خا ب یادت نرت. .. حموود فهمید که چه اشتباهی کرده و....

  ( نام ها در این خاطره فرضی هستند)   

برگردان کلمات محلی:  

 هداگ / هدگ: صید ماهی با فلاب 2- پر وخالی : جزر ومد3-محتک : گهواره اولیه نوزاد 4- کرو پیچ : قنداق نوزاد 5-هیم /ئیم  : طعمه 6- نغر: هشت  پا 7- دوچ وبلبوح ودومبل هایو: تخم  خرچنگ/ وانواع حلزون8-کمچه: نوغی ابزی از خانواده حلوزونها 9: خیط : ریسمان ماهیگیری 10- شب: یکباره خیط را کشیدن 11- غیط : بلعیدن 12-کوود: خوب جمع کردی 13- رما د د: کلمه ای برای تحذیر14- گطر: کشور قطر 5ا- کمانچه ای زیر دماغش کشید: کنایه ازاینکه آب بینی را با پشت دستش خشک کرد.16- سم سبال: بادام زمینی 17- عامو: عمو 18- اچوء : ببین 19- نرگدیش: قلدر مابی 20-شییر : گیر کردن قلاب و.

 عبدالمجید اورا




برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۲۰:۴۵ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)