سوله ایرانی سوله ایرانی .

سوله ایرانی

گپ یومیه(4)

گپ یومیه(4)

خاطراتی از کنگون قدیم :بازی "ونین"

شوای کنگون قدیم هم سی خوش هم  عالمی داشت . بخصوص شوائی که ماه ری دریا با انعکاس نورش  ،انگار به رهروی با یه شط نوری از لب دریا تا هرجه که چش کار می کرد. ری اوو درس می کرد. تا اونجائی که دوباره به ماه وصل می شد، شور ویه  حالی دیگه به بینده دس میداد. گاه گداری هم بازی  مووینا،  تو این رهرو یه منظره دیدنی به گعده نشینان، که او نجا ری حصیر خمه ای و یا کنار سفره ی  که  پیش انداخته بیدن رو لمرا، نشون می داد.بعضی باهم سالفه و غشمره و گپ و گال داشتن، پیرترا، تسبی، دونه غچوو می انداختن. بزرگتر اهم تو فکر کمک کردن به همدیگه. اگه شلبونی بید باهم، اگر رطب و دمباز چینی و اگه عامله کشیدن و اگر هم جوری و خرمن و اگر عروسی و خدای نا کرده مریضی و عزایی و ماتم، بقولی هم خون و همدم .کاکا ها هم با هم شوخی می کردن کاکای گتو ری کنگ کاکی کوچیکو، با کاراته، گربه در می اورد. کاکاهای گتو می خنیدن و کاکای کچیکو می گربید. بعد که  زر قش می کردن، خوش هم می خندید و می گفت دوباره ...: بچها با  چوب سیم و رینگ و حلقه ی دور د را م  امشی، نقش راننده ها در می اوردن، یکی  هم با بزبز غنمو، مشغول بازی بید ،نه جرمی بید. سر میراث ونه دعوایی سر ا رث  و نه اختلافی سر زمین و مال ومنا ل اگه هم کمی (جر) بید، حرف ریش سفیدا حرف آخربید و صلح سید احکام..... ای داش یادم می رفت خاطره و نین بگم...... خلاصه تو اوزمانی که نه سد سیمانی لب دریا بید و اول ی ساخت اسکله سنگی، ....تویکی از او شوای قشنگ خدا، جسوم اینا زیر نور فانوس ری دکونی با هم نشسته  بیدن، دورمجمعه، شوم، می خوردن. که یه مرتبه صدای مهتوگ از تو کی چه بلند وابید بچه ها شوم بخورین ییین بازی (3) برهو: بچی جسوم تا صدای مهتوگ شنید، یه لقمی دوبلی گرفت وغرق کاتخش کرد، وپیا لیه ی کاتخی برد بالا ومر نهاد.. وراه افتاد بواش گفت ها کجا؟ ویس شومت بخور دهنت بشور وبعد،... دیش گفت:    ولش کن، چه کارش داری تابرات بازی کنت. بچه ی  بدبخ همی  د لش خوشن با همی ونین و بچه ها  تا برت بازی کنه  مگه چه ویبوه ؟ بلاخره برهو رفت .تو کی چه، بچه اومده بیدن. بچی کیچه تنگو تو بازی ونین پایه بیدن.....دوتا بوا سی بازی انتخاب کردن بواها در واقع نقش کاپیتانی داشتن...  بعد از انتخاب دوتا بوا،می گفتن دو به دو چرفر برین. تو چرفر معمولا رمز میدادن و اسم مستعار و باهم توافق میکردن هریکی با همو اسم انتخابی خودشو به بواها معرفی کنه؟. دوراز چشم  وگوش بقیه .اولی می گفت: که هر مو، مین چنعدم ، تومثلا موین تبان -یا دو نفردیگه،  اولی می گفت: مو گبگوگم، تو شنیوب والی آخر و بعد  به دو تا بواها مراجعه میکردن. وطرح اسم سی یارگیری... اول در این اثنا. یا قبل از و انتخاب می کردن که پشیت یا شروع کننده بازی کی باشه.؟ وا نهم به این طریق یه سنگ را به آب د هنی خیس می کردند.(ترو خشک دوطرف سنگ مثل دو طرف سکه عمل میکرد)تر و خشک پس از رسیدن سنگ به زمین شانس اول را به انتخاب کننده صحیح تر یا خشک می داد . و اونها ، هم که از چر فر برمی گشتن، اسمها شون را به بواها می گفتن. و یکی یکی به تناوب یار گیری می کردن دو دسته می شدن مرزوگ هم چون کوچیک تر ازهمه بید،برمیت(نخودی) بید، و کسی اجازه هلهوسش نداشت،ولی سر شوخی هبیث هلهوسش میکردن، واگه کله ش طاس بید یه کشککی یواشی هم سر شوخی میزدنش،... و روال بازی ونین هم تقریبا،شبیه   قایم موشک بازی بود، و"ونین" رمز دنبال کردن بازی حریف هم  بود و بازی شروع شد. مد یه ایستگاه بازی بود. که با زغال یا سنگ یا گچی روی دیوار نشونه می نهادن و هرکسی که،  بدون اینکه هلهوس بشه اونجا خودشو می رسوند برنده بود و محدوده قایم شده هم مشخص، می کردن. و خروج از اون محدوده، باعث سوختن بید. و مهتوگ، که از خور، رد آبیده  بید رفت تا لب دریا ومی خواس از طرف از کیچه گمرک دور بزنه، از اونجا یه ونین بلند ی گفت، ونییییین .....سر کار هم اونجا، ظاهرا با  همین رمز، و هما همنگی قبلی با "هنکوش" هماهنگ کرده بیدن که از لنج به گونی  نعلین، ویه گونی شکر یواشکی رد کنن؟ تا ونین شنید. گفت: هنکوش ؟ بله بیا من اینجام مهتوگ هم، که یه کمی کمرش، عیبو بید و معمولا دوتا دستاش عقب بید و سنیه اش یه مقداری جلومیداد،  البته ماد ر زادی بید .... سر کار گفت : چه میخواهی اینجا ؟ ونین ونین می زنی ؟پدر سوخته برای من قیافه هم میگیری؟ چهک نهاد

 بنه، گوشش :مهتوک که ستاره تو چشش پریده بود... گفت: ما بازی می کنیم...  سر کار گفت برو بینم ...دیگه اینطرفها پیدات نشه؟  مهتوگ همی که جونش بید . مثه موینی که قلاب زدش فرار کرد... واز محدوده ی، ونین سر کار دیر آبید-بچه ها دو یدن  که هلهوسش کنن. گفت : بدوین خونه که جاندار اومد. امشو  توسره هنکوش و جاندارکو، اینان خوشون ونین بازی میکنن .... امشو نوبت اونان هربچه ی دوید سی خونه شون حساب کنین برهو طوری پرپچو وابیده بید که در فدا واز بید ولی از دیوار رفت تو حیاط..... تا نگو سر کار در غیاب ریس باهنکوش کوک کرده بیدن وبا رمز"ونین" دو تا گونی نا قابل ، جوجا کنن؟

نام ها درین داستان فرضی هستند




برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ساعت: ۰۳:۲۰:۲۰ توسط:فرهاد موضوع: نظرات (0)